5ـ شعاع توانايى عقل در درك ارزش رفتارها - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5ـ شعاع توانايى عقل در درك ارزش رفتارها

وجه ارزشى رفتار از نظر ايجاب و سلب ـ يعنى اثبات ارزش براى رفتار و يا سلب آن ـ گاهى چنان واضح و روشن
است كه عقل انسان بخوبى آن را درك مى كند و ديگر نيازى به بيان تعبّدى از سوى دين نيست، بلكه عقل خود
مى تواند حكم خداوند را تشخيص دهد.

از اين رو، فقها در باب مستقلاّت عقليه فرموده اند:

در برخى از
مسائلْ عقل مستقلاًّ مى تواند قضاوت كند و حسن و قبح افعال را تشخيص دهد; و ما از طريق عقل تشخيص مى
دهيم كه اراده خداوند به انجام يا ترك كارى تعلق گرفته است، تشخيص مى دهيم كه خداوند از فلان فعل
راضى است يا نه.

عقل همه ما مى فهمد كه برگرفتن لقمه نانى از دهان يتيمى كارى ناشايست است و در اين
زمينه لازم نيست كه بيان تعبّدى از ناحيه شرع وارد شود; گرچه گاهى در اين موارد، علاوه بر تشخيص عقل،
بيان تعبدى در قرآن و روايات نيز وارد شده است كه در واقع مؤكِّد حكم عقل است.

ولى در اكثر موارد عقل
توانايى ندارد كه وجوه ارزشى رفتارها و كارها و مقدار تأثيرى را كه آنها در سعادت و شقاوت ما دارند
بيان كند، به نحوى كه ما توسط عقل وجوب، استحباب، حرمت و يا كراهت آن كارها را بشناسيم; در اين گونه
موارد دين بايد دخالت كند و حكم رفتار را بيان كند.

6ـ قلمرو دين

دريافتيم كه آنچه در سعادت و يا شقاوت ابدى ما تأثير دارد، منحصر به مسائلى كه مستقيماً به خدا مربوط
مى شود نيست; بلكه دين علاوه بر بيان مسائل عبادى در امور دنيوى نيز دخالت مى كند و از اين روست كه
جواز استفاده و يا حرمت استفاده از برخى از خوردنى ها و آشاميدنى ها را بيان كرده است.

از سوى ديگر، ما وقتى دستورات دين را ملاحظه مى كنيم، پى مى بريم كه قلمرو دين محدود به مسائل فردى
نيست، بلكه مسائل اجتماعى، از قبيل مسائل خانوادگى، مسأله ازدواج، طلاق و تجارت را در بر مى گيرد و
محدوده حلال و حرام و وجه ارزشى آنها را بيان مى كند.

در واقع، دين با بيان وجه ارزشى آن امور، جهت
حركت آنها را تبيين مى كند كه آن امور با چه شاكله اى به سمت خداوند جهت مى گيرند و با چه شاكله اى به
سوى شيطان تمايل دارند; چيزى كه علم از بيان آن عاجز است.

علم ميزان و نوع عناصرى را كه براى تشكيل
مواد مختلف لازم اند بيان مى كند و خواص فيزيكى و شيميايى را بر شمارد، اما بيان نمى كند كه به چه شكل
بايد از اشياء استفاده كرد تا سعادت واقعى انسان تأمين گردد; در اينجا دين بايد قضاوت كند. بنابراين،
همان طور كه رفتار فردى ما در سعادت و يا شقاوت ما تأثير دارند، رفتار ما در امور سياسى و اجتماعى نيز
در شقاوت و يا سعادت ما تاثير دارند; بلكه تاثير آنها در اين بخش افزونتر است.

اما در ارتباط با محور اصلى بحث ما; يعنى، اداره شؤون جامعه، آيا مى شود گفت نحوه اداره جامعه هيچ
ارتباطى با سعادت نهايى انسان و يا شقاوت او ندارد و افراد جامعه مختارند كه هر سبك و روشى را كه
خواستند براى سامان دهى جامعه خود برگزينند و دين دخالتى ندارد؟

چه كسى است كه نداند رعايت عدالت در
جامعه موجب سعادت انسان است و عدالت داراى بار ارزشى مثبت بسيار نيرومندى است. در اين زمينه، اگر آيه
و روايتى نيز نبود عقل ما درك مى كرد كه رعايت عدالت در كمال انسانى و رشد و تعالى او تاثير شايانى
دارد.

اگر هم كسانى عقل را براى درك مسائل ارزشى در اين زمينه ها كافى ندانند بايد به قرآن و سنّت
توسل جويند. البته ما معتقديم كه بسيارى از مسائل ارزشى در امور اجتماعى و سياسى را عقل مى فهمد، اما
اين بدان معنا نيست كه هرچه را عقل فهميد از حوزه دين خارج مى شود.

قبلاً گفتيم آنچه كاشف از خواست خداست، آنچه كه حكمت و اراده خدا را بيان مى كند و به ما گوشزد مى كند
كه مرضىّ خدا چيست، و تفاوت نمى كند كه آن امر را از چه راهى كشف كنيم. مهم اين است كه ما اراده تشريعى
الهى را كشف كنيم، خواه اين كشف از طريق قرآن و سنّت باشد و خواه از طريق عقل; چرا كه آن سه، دليل و
كاشف از احكام الهى و قوانين دينى هستند.

از اين رو، عقل را نيز در زمره منابع احكام الهى بر شمرده
اند و فقهاء با توجه به اين كه عقل را از جمله دلايل اثبات احكام شرعى مى شناسند، براى اثبات مسائل
شرعى به آن نيز تمسّك جسته اند.

پس چنان نيست كه بين عقل و شرع مرزى وجود داشته باشد، بخشى به عقل
مربوط باشد و بخش ديگر به شرع; بلكه عقل نيز چراغى است كه در پرتو روشنگرى آن مى توان اراده و خواست و
مرضىّ الهى را كشف كرد و آنچه در اين عرصه با عقل كشف مى شود، امرى دينى است.

/ 331