7ـ لزوم صيانت از ارزشهاى الهى و نفى ارزشهاى غربى
آيين مبارزه و جهاد با دشمنان، شجاعت، غيرت، حميّت و تعصّب دينى، علاقه به دين، فداكارى و ايثاربزرگ ترين و والاترين ارزشهاى اسلامى هستند كه موجب حفظ هويّت دينى، حيات، استقلال و آزادى
مسلمانان مى گردند.اما فرهنگ استكبارى غرب درصدد است كه با عرضه يك سلسله ارزشهاى واهى خودخواسته و
خودساخته، مثل نفى مطلق خشونت، آنها را از ما بگيرد; از اين جهت است كه مرتب مى گويند خشونت مطلقاً
مذموم و محكوم است!آرى، ما نيز قبول داريم كه خشونت ابتدايى مذموم و محكوم است، اما آيا خشونت براى رفع خشونت و خشونت
براى جلوگيرى از ظلم، ستم، آدم كشى، آشوب، تجاوز به حقوق، جان، مال و ناموس مردم; و بالاتر از همه
خشونت براى جلوگيرى از خيانت به اسلام كه همه هستى مسلمانان فداى آن باد هم محكوم است؟مسلماً چنين
خشونتى نه تنها محكوم و مذموم نيست، بلكه لازم و خواست هر مسلمانى است. حال چگونه از ما انتظار دارند
كه در برابر از بين بردن ارزشهاى دينى مان و گرفتن مقدّساتى كه از جان براى ما عزيزتر است و حاضريم
جانمان را فداى آنها كنيم، بنشينيم و لبخند بزنيم; پس خداوند قوه غضب را براى چه آفريده است؟براى چه
احساس خشم و قهر را در ما قرار داده؟آيا نبايد در برابر مشتى خشونت گر، خائن و مزدور برخوردى نشان
دهيم و حتّى وقتى دين ما را در خطر قرار مى دهند هم اقدامى نكنيم و خشونت نشان ندهيم; بلكه آرام سر جاى
خود بنشينيم و تبسّم كنيم؟! پس آيه: «وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ»براى كيست؟براى چه
خدا فرمود:«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ
بَيْنَهُمْ...» [1]محمد فرستاده خداست، و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربان اند.مى گويند اسلام با خشونت مخالف است، بگوييد اسلام با كدام خشونت مخالف است؟يك سلسله مفاهيم مبهم را
به عنوان ارزشهاى مطلق عرضه مى كنند تا حقايق را بپوشانند، تا روح شهادت طلبى، ايثار و شجاعت را از
مردم بگيرند و به جاى آن عدم حسّاسيّت، عدم تعصّب و غيرت دينى و ملّى و روحيه تساهل و تسامح را در
مردم رواج دهند.مرتب دم از تساهل و تسامح مى زنند، آيا با كسى هم كه جان ما را در خطر قرار داده بايد
تساهل و تسامح داشت؟آيا با كسى كه به ناموس انسان خيانت مى كند هم بايد تساهل و تسامح داشت؟آيا با
كسى كه مى خواهد دين ما را كه از جان و ناموس بر ايمان عزيزتر است بگيرد هم با تسامح و تساهل رفتار
كنيم؟بنابراين، قبل از اين كه حكومت اسلامى استقرار يابد، بايد به روشنگرى پرداخت و مردم را هدايت كرد و
راه را به آنان نمود. در اين مرحله، نبايد با درشتى با مردم سخن گفت، نبايد با خشونت و اِعمال قوه
قهريه در پى تحقّق حكومت اسلامى بود.همچنين در اين مرحله، فريبكارى، وعده هاى كذب و اساساً بهره
گيرى از هر عاملى كه مانع هدايت صحيح مردم مى شود، خطاست.
در اين مرحله، بايد با كمال متانت،
بردبارى، حوصله، صبر، و با كمال صراحت و صداقت و بر اساس منطق و عقل با مردم سخن گفت تا به حقيقت
رهنمون گردند و از غفلت و جهل نجات يابند.البته بايد موانع را از سر راه برداشت و با كسانى كه مانع
هدايت مردم مى شوند مبارزه كرد، تا زمينه براى گرايش مردم به حق فراهم آيد. وقتى مجموعه اى از مردم به
حق گرويدند، كماكان براى افزون شدن پيروان حق و گسترش جامعه اسلامى و الهى بايد فعاليت هاى فرهنگى و
راهنمايى و ارشاد مردم با صبر و تحمّل فراوان تداوم يابد; چنانكه خداوند نيز در قرآن پيامبر را به
صبر و تحمل در راستاى ابلاغ رسالت خويش دعوت مى كند و از او مى خواهد كه در برابر سختى ها، ناسزاها،
دشنام ها، برخوردهاى خشن و آزارها صبر و تحمّل پيشه سازد تا مردم به حق هدايت شوند:«فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ.» [2]پس صبر كن آن گونه كه پيامبران
اولواالعزم صبر كردند.
[1]ـ فتح/ 29.[2]ـ احقاف/ 35.