6ـ پيروى از خداوند و آزادگى
باز در ارتباط با اين كه محور دعوت انبياء اطاعت و پرستش خداوند و عدم پيروى طاغوت است خداوند مىفرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا
الطَّاغُوتَ...» [1] با اين وصف نمى توان پذيرفت كه تكيه اسلام بر عدم اطاعت غير خود حتى خداوند است و
اساساً مذهبى كه ما را به اطاعت از خداوند دعوت نكند باطل است و چنانكه اشاره شد، روح دعوت انبياء
اطاعت مطلق از خداوند است كه هستى از او جلوه مى گيرد و مبدء و منتهى و مالك حقيقى اوست: «إِنَّا
لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.» [2]حال وقتى خداوند را مالك حقيقى هستى و خويش شناختيم، چگونه مى توان پذيرفت كه حق نداشته باشد به ما
دستور و فرمان دهد و مگر مالكيّت جز اين است كه مالك به هر قسم كه خواست در مملوك خويش تصرف مى كند؟بنابراين، پذيرفتنى نيست كه ادعا كنيم اسلام را پذيرفته ايم، اما خود را از قيد بندگى خداوند آزاد
ساخته ايم، چون نه تنها اين آزادى مطلق از نظرگاه دين محكوم است، بلكه عقل نيز آن را نمى پذيرد. اسلام
و دين منادى آزادى است، اما آزادى و رهايى از پرستش و اطاعت غير خدا و طاغوتها; نه رهايى از اطاعت
خداوند.گرچه انسان مختار و آزاد آفريده شده، اما تشريعاً و قانوناً مكلّف به پيروى خداوند است;
يعنى، بايد با اراده آزاد خود اطاعت خدا كند.اساساً در قاموس آفرينش مُهر بندگى و عبوديّت بر هر
پديده اى نهاده شده، تكويناً هيچ موجودى بدون مارك بندگى خداوند وجود نيافته است و هستى هر موجودى
عين بندگى اوست:«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماوَاتِ السَّبْعُ وَالاَْرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَىْء إِلاَّ
يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ...» [3]آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند همه تسبيح او مى گويند و هر موجودى تسبيح و حمد او
مى گويد; ولى شما تسبيح آنها را نمى فهميد.و نيز خداوند در ارتباط با بندگى و عبادت موجودات مى فرمايد:«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ الطَّيْرُ
صَافَّات كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ...» [4]آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمين اند براى خدا تسبيح مى كنند و همچنين پرندگان به هنگامى كه
بر فراز آسمان بال مى گسترند؟هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مى داند.اما انسان به جهت برخوردارى از عقل و خرد مختار و آزاد آفريده شده است; گرچه خداوند متعال طريق هدايت
و ضلالت را به او نمايانده است، اما او در گزينش مسير حركت خويش آزاد است; چنانكه حضرت حق فرموده است:«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً.» [5]با اين همه او بايد به هدف و غايت آفرينش خود نظر داشته باشدو بداند كه بايد به عبوديّت و بندگى
خداوند بپردازد و قانون تشريعى خداوند به او اجازه نمى دهد كه در مسير اطاعت شيطان و بندگى غير خدا
حركت كند، بلكه بايد به بندگى و تكاليف الهى گردن نهد; چون خداوند او را براى چنين هدفى آفريده است:«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْس إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ.» [6]حال با توجه به اين كه عبادت خداوند هم نوايى با نظام آفرينش و هستى است و گردن نهادن به تكاليف الهى
و عمل به مسؤوليت و وظيفه خويش در قبال او، سپاس و شكر آفريدگار مهربانى است كه به ما حيات بخشيد و با
عنايت و لطف او به ما سلامتى و نعمت هاى بى شمارى ارزانى داشت، چنانكه خداوند از زبان حضرت
ابراهيم(عليه السلام)مى فرمايد:«أَلَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ يَهْدِينِ. وَ الَّذِى هُوَ يُطْعِمُنِى وَ يُسْقِين. وَ إِذَا
مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ. وَ الَّذِى يُمِيتُنِى ثُمَّ يُحْيِينِ» [7]همان كسى كه مرا آفريد و پيوسته راهنمايى ام مى كند. و كسى كه مرا غذا مى دهد و سيراب مى سازد و هنگامى
كه بيمار شوم مرا شفا مى دهد. و كسى كه مرا مى ميراند و سپس زنده مى كند.چگونه مى توانيم از پيروى او سرپيچى كنيم و آيا دور از حق و انصاف نيست كه بگوييم انسان مدرن ديگر
تابع تكليف و اطاعت نيست و به دنبال حقوقش هست؟آيا اسلام اين منطق را مى پذيرد؟بى شك چنين تفكرى تهى
از عقلانيت و دور از انسانيّت است چه رسد كه مبناى اسلامى داشته باشد.
[1]ـ نحل/ 36.[2]ـ بقره/ 156.[3]ـ اسراء/ 44.[4]ـ نور/ 41.[5]ـ انسان/ 3.[6]ـ ذاريات/ 56.[7]ـ شعراء/ 78 ـ 81.