2ـ تفاوت نگرش در مفهوم آزادى
آنچه در باره واژهاى انتزاعى عرض كردم كه مصاديق مشخصى ندارند و تعريف آنها دشوار است، بدان جهت استكه متوجه باشيم ما در بحث آزادى با يك مفهوم انتزاعى سروكار داريم .وقتى مى گويند «آزادى» ، احساس
خوبى براى شنونده حاصل مى شود و تقريباً همه اقوام و ملل قداست خاصى براى آزادى قائل اند; زيرا انسان
فطرتاً مى خواهد آزاد باشد و همواره در پى كسب آزادى است. اگر بپرسند انسان بهتر است برده باشد يا
آزاد؟قهراً همه ترجيح مى دهند كه آزاد باشند و براى هيچ كس بردگى مطلوب نيست. اما چون تعريف روشنى از
آزادى وجود ندارد، به مواردى بر مى خوريم كه قائلين به آزادى نيز خود دچار اختلاف مى شوند:گاهى در يك
طرف، كسى برداشتى را ارائه مى دهد و در طرف ديگر، ديگرى مى گويد: آنچه تو گفتى منظور من نبود و منظور
من از آن
مفهوم و معنايى كه از آن دفاع مى كردم چيز ديگرى بود. در مقابل، آن يكى نيز
حرف طرف را نقض مى كند و مى گويد آنچه تو به من نسبت دادى منظورم نبود، منظورم چيز ديگرى است.اگر مرورى داشته باشيم بر مجموعه مقالات، كتابها و رساله هايى كه در ارتباط با مفهوم آزادى است،
بخصوص آثارى كه در چند سال اخير ارائه شده، در مى يابيم كه مفهوم مشخص و مشتركى بين صاحب نظران و
نويسندگان وجود ندارد.يك نفر آزادى را به صورتى تعريف كرده است و از آن حمايت مى كند و شخص ديگر به
معناى ديگر، و به تعريف نويسنده ديگر انتقاد مى كند. طبيعى است كه با اين اختلاف و تفاوت نگرشْ تفاهم
حاصل نمى شود و براى حصول تفاهم بايد تعريف مشتركى داشته باشيم تا بحث به نتيجه برسد.يعنى وقتى ما مى
توانيم به اين سؤال كه آيا آزادى با اسلام سازگار است يا خير؟پاسخ دهيم كه بدانيم آزادى به چه
معناست. در مورد واژه اى كه داراى معانى متعددى است ـ تا آنجا كه نويسندگان غربى، در كتابهايشان،
براى آن تا حدود دويست تعريف ذكر كرده اند و هر چند بسيارى از آن تعاريف به هم نزديك اند و تنها با كم
و زياد شدن يكى يا دو كلمه با هم اختلاف يافته اند، امّا در مواردى نيز آن تعاريف با يكديگر تنافى
دارند ـ چگونه مى توان قضاوت كرد كه با اسلام سازگار است يا خير؟