2ـ تبليغات و فعاليت هاى تخريبى دشمنان بر عليه اسلام
از ديرباز دشمنان، اسلام را دين خشونت و دينى كه با زور شمشير گسترش يافته است معرفى كرده اند. چون دراسلام آيين جهاد و مبارزه با دشمنان محترم شمرده شده و در قرآن آيات فراوانى درباره جهاد وجود دارد و
اساساً جهاد به عنوان يكى از واجبات و فروع دين شمرده شده است.با سوء استفاده از اين مطلب، چنين
القاء كرده اند كه اسلام دين خشونت است و در هنگام گسترش اسلام، مردم بزور و فشار به اسلام گرويدند.در مقابل، عده اى تلاش مى كنند كه با اتخاذ موضعى انفعالى از اسلام دفاع كنند و مى گويند در اسلام
خشونت وجود ندارد و اسلام همواره به رحمت و مودّت دعوت كرده است و احكام جهاد و تعبيرات خشن و تندى كه
در اسلام درباره جهاد آمده است، مربوط به زمان خاص و شرايط خاصّى بوده است، و امروزه آن مباحث كاربرد
ندارد و نبايد مطرح شود و در اين زمان تنها بايد از نرمش، انعطاف، تساهل و تسامح سخن گفت!ملّت ما آگاه اند و مى دانند دشمن با چه اغراضى عليه اسلام تبليغ مى كند و تحت تأثير تبليغات دشمن
قرار نمى گيرند.ولى بايد توجّه داشت كه مسأله فراتر از اين است و به اينجا ختم نمى شود و چنانكه
همواره دشمنان با استفاده از شيوه ها و شگردهاى متنوع و پيچيده عليه اسلام تبليغ مى كردند، امروز
نيز با استفاده از شيوه هاى تبليغاتى كه طى قرنها آموختند و كارايى آنها را تجربه كرده اند و با
استفاده از شيوه هاى گوناگون ادبى و هنرى، در تبليغات مستمرّ خود، شبهاتى را به معارف اسلامى وارد
مى كنند كه مى تواند آثار عميق و خطرناكى در فرهنگ مردم ما بر جاى بگذارد و عدّه اى را نسبت به مبانى
دينى خود سست گرداند.اين چيزى است كه نظريات روان شناختى و تجارب عينى آن را تأييد مى كند. ما به عيان
مى توانيم به محيط اسلامى خودمان و ساير كشورها بنگريم كه چگونه وقتى تبليغات مستمرّ دشمن با جاذبه
هاى علمى و ادبى همراه مى گردد، نسلى را تحت تأثير قرار مى دهد; تا آنجا كه ممكن است نسل جديد كه هدف
سم پاشى ها و تبليغات ضدّ فرهنگى دشمن قرار گرفته، هويّت ملّى و دينى و اصالت خويش را فراموش كند و
تحت تأثير تبليغات فاسد دشمن شخصيت مسخ شده اى را براى خود شكل بخشد.ما اگر در فرهنگ كنونى رايج بين مرد م خودمان و بخصوص فرهنگ رايج بين روشنفكران بنگريم، آثار
تبليغاتى دشمنان، در طىّ چند قرن گذشته، و نيز مفاهيمى را كه در فرهنگ ما داخل كرده اند خواهيم ديد.يكى از مفاهيم و ارزشهاى غربى كه وارد فرهنگ ما شده مفهوم آزادى و دموكراسى است كه آن را به صورت ارزش
مطلق در ادبيات ما وارد ساخته اند و چنان روى اين مفاهيم تبليغ كرده اند كه آنها را به صورت بتى در
آورده اند بطورى كه كسى جرأت نمى كند عليه دموكراسى سخن بگويد و نقايص و كاستى هاى آن را بر شمارد.با
اين كه دانشمندان غربى خود كتابهاى فراوانى در رد و نقد دموكراسى نوشته اند و امروزه نيز برخى از
فلاسفه سياست و جامعه شناسان، به مناسبت هاى گوناگون، عليه دموكراسى سخن مى گويند و در رد و نقد آن
كتاب مى نويسند، و برخى آن كتابها به زبانهاى گوناگون عالم و از جمله به فارسى ترجمه شده اند و در
اختيار مردم قرار گرفته اند; اما دشمنان در طىّ چند قرن تبليغات خود و بخصوص در قرن بيستم، چنان اين
مفاهيم را مقدّس جلوه داده اند كه در جهان سوّم كسى جرأت نمى كند در نقد آنها سخن گويد و اگر ما عليه
آزادى و دموكراسى غربى سخن بگوييم، متّهم به ارتجاع و كهنه پرستى و استبداد مى شويم.
3ـ غرب و ادعاى دروغين دفاع از حقوق بشر
بى ترديد غربى ها در تبليغات خود انگيزه هاى خاصّى دارند و براى رسيدن به منافع خود و تحت سلطه درآوردن كشورهاى انقلابى و مبارز، مرتّب دم از دموكراسى و آزادى و حقوق بشر مى زنند و هر كس با آنها
مخالف باشد، متّهم به ضديّت با دموكراسى و عدم رعايت حقوق بشر مى گردد.با اين كه ما شاهديم كه هيچ
عكس العملى در برابر استبدادى ترين و ضدّ مردمى ترين حكومت ها نشان نمى دهند; چون آن حكومت ها را
تأمين كننده منافع و دست نشانده خود مى دانند.بطلان و دروغ بودن ادعاهاى آنها آن گاه آشكار مى گردد كه وقتى در كشورى، بر اساس اصول دموكراسى،
انتخاباتى انجام مى گيرد و نتيجه آن به نفع مسلمانان و اسلام گرايان رقم مى خورد و حزبى كه گرايش به
اسلام دارد اكثريّت آراء را كسب مى كند، در كمال ناباورى انتخابات باطل مى گردد; و پس از كودتاى خشن
نظامى، گروهى از نظاميان حكومت را به دست مى گيرند و هر روز دهها نفر از مردم بى گناه را مى كشند و
مسلمانان آزادى خواه را در بند مى كشند.اما نه تنها اين مدّعيان دروغين حقوق بشر آن حكومت را متّهم
به زير پا نهادن حقوق بشر و عدم رعايت آزادى و حقوق اساسى انسانها نمى كنند، بلكه بسرعت آن حكومت را
به رسميت مى شناسند و اقدامات آن را تأييد مى كنند و به حمايت گسترده از آن دست مى زنند.يا وقتى صيهونيست هاى اشغالگر سرزمين فلسطين را اشغال مى كنند و مردم را از خانه و كاشانه خود بيرون
مى كنند و هزاران نفر از آنان را به قتل مى رسانند و ميليونها نفر را آواره ساير كشورها مى كنند، هيچ
كدام نمى گويد كه رفتار آنها مخالف حقوق بشر است. بلكه دولت هاى قدرتمند و ابرقدرت ها آن دولت غاصب و
اشغالگر را به رسميّت مى شناسند و با اين كه آن رژيم، در طول حاكميّت غاصبانه خود، صاحبان اصلى آن
سرزمين را تحت شكنجه و آزار و قتل و غارت قرار داده و مى دهد و خانه و كاشانه آنان را ويران مى كند،
آنان كه دم از حقوق بشر مى زنند هيچ اعتراضى نمى كنند.تنها هر از چند گاهى سازمان ملل، در راستاى
سياست هاى خود و تبليغ از آنها، بيانيه يا قطعنامه اى بى روح و غير مؤثّر صادر مى كند و عملاً به آن
رژيم اشغالگر چراغ سبز نشان مى دهند كه اگر به قطعنامه ها عمل نكنى، هيچ مشكلى پيش نمى آيد و برخوردى
صورت نمى پذيرد.
 لطفا منتظر باشید ...
        لطفا منتظر باشید ...
     
                     
                
                