4ـ نسبيّت همه ارزشها و گزاره هاى دينى در فرهنگ غربى - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4ـ نسبيّت همه ارزشها و گزاره هاى دينى در فرهنگ غربى

امروزه، در غرب مكاتب متعدد فلسفى وجود دارند كه ارزشها را مطلقاً فاقد پشتوانه عقلانى و واقعى مى
دانند و معتقدند كه همه ارزشها نسبى و تابع قراردادها هستند; يعنى هر چه را مردم بر آن توافق عمومى و
قرارداد داشتند كه خوب باشد، خوب است و آنچه را توافق و قراداد داشتند كه بد باشد، بد است.

يكى از آن
مكاتب مهمّ فلسفى، در فلسفه اخلاق، مكتب «پوزيتويسم» [1] است كه مبناى ارزش را پسند جامعه مى داند.

بر اين اساس، پيروان آن مكتب مى گويند ارزش و ضدّ ارزش و خوب و بد تابع قرارداد است. اگر مردم امروز
چيزى را ارزش و خوب دانستند، خوب و ارزش است و اگر فردا نظر مردم تغيير كرد، همان خوب و ارزش تبديل به
ضدّ ارزش مى گردد و در نظر مردم بد جلوه مى كند.

اما ما معتقديم كه همه ارزشها نسبى نيستند و نيز همه ارزشها تابع قرارداد نيستند. درست است كه آداب و
رسومْ قرادادى و تابع شرايط زمانى و مكانى و تغييرپذير هستند، اما ما يك سلسله ارزشهايى داريم كه
ريشه در فطرت انسانى دارند، فطرتى كه ثابت و تغييرناپذير است:

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا
تَبدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» [2]

پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده;
دگرگونى در آفرينش الهى نيست.

چون فطرت الهى تغييرناپذير است، ارزشهايى نيز كه مبتنى بر فطرت هستند تغيير ناپذيرند. پس ما مى
توانيم ارزش مطلق نيز داشته باشيم. آن كسانى كه به ما مى گويند فكر خود را مطلق نكنيد، اگر منظورشان
اين است كه افكار ارزشى خود را مطلق نكنيم.

چون ما به يك سرى ارزشهايى اعتقاد داريم كه ديگران به آنها
اعتقاد ندارند و در مقابل، به ارزشهاى ديگرى معتقد هستند; پس ما نبايد فكر خود را به آنها تحميل
كنيم، چون فكر ارزشى ما تابع سليقه ماست و فكر ارزشى ديگران تابع سليقه خودشان است و كسى نبايد سليقه
ديگران را تخطئه كند، بى شك چنين برداشتى مبتنى بر پوزيتويسم اخلاقى است كه مبنا و ملاك آن سليقه و
خواست مردم است و اين گرايش از ريشه فاسد و باطل است و با اسلام و مكاتب صحيح فلسفه اخلاق سازگار
نيست.

كسانى كه با اتكاى به گرايش پوزيتويستى به ما مى گويند كه نبايد خواست و رأى خود را مطلق كنيم، سخت در
اشتباه اند. ما بر حفظ ارزشهايى كه مطلق هستند استوارخواهيم ماند و سعى مى كنيم كه ارزشهاى ثابت
اسلامى در جامعه احيا و ترويج گردند و هرگز اجازه نمى دهيم كه كمترين خدشه اى به آنها وارد گردد.

غربى ها از عهد رنسانس به اين سو، مفاهيم دينى را در زمره ارزشها قرار داده اند، بخصوص آن دسته از
مفاهيم و گزاره هاى دينى كه مربوط به دستورات دينى و مناسك دينى است. از سوى ديگر، چون ارزشها را نسبى
و قراردادى مى دانند، مفاهيم و گزاره هاى دينى را نسبى و اعتبارى مى شمارند و براى آنها ارزش مطلق
قائل نيستند.

بر همين اساس مى گويند، همه اديان مى توانند خوب و بر حق باشند:

اين دين براى پيروان خود
خوب و حقّ است و آن دين نيز براى پيروان خود خوب و حقّ است و نبايد كسى نظر و گرايش دينى خود را مطلق
كند و نبايد گفت فقط دين اسلام صحيح و بر حقّ است و ساير اديان عالم باطل اند.

چه اين كه دين اسلام از
يك سلسله مفاهيم ارزشى و يك سرى بايدها و نبايدها تشكيل شده است; مثل دستور به انجام فلان كار و ترك
بَهمان كار و يا دستور به اين كه نماز بخوانيم، روزه بگيريم، دروغ نگوييم، به نامحرم نگاه نكينم و به
مال و ناموس مردم تجاوز نكنيم. طبيعى است كه وقتى ارزشها نسبى و قراردادى بودند، مفاهيم دينى نيز
نسبى خواهند بود و در نتيجه، اسلام عبارت است از يك سلسله اعتباريّات و قراردادها.

با توجه به گرايش پوزيتويستى و قراردادن مفاهيم دينى در زمره مفاهيم ارزشى است كه به ما مى گويند:

شما حق نداريد دين خود را بر ديگران تحميل كنيد و از آنها بخواهيد كه مسلمان شوند. آيين اسلام براى
مسلمانان پسنديده است و آيين يهوديّت بر يهوديان. چون اين آيين ها و اديان نسبى هستند و هيچ يك مطلق
نيستند.

وقتى آن اديان و ارزشها نسبى و تابع قراداد بودند، حكم آنها نسبت به مردم و جوامع گوناگون و
نيز زمانهاى گونه گون متفاوت مى گردد:

در 1400 سال پيش اسلام براى مردم شبه جزيره عربستان مناسب و خوب
بود، اما امروزه براى دنياى مدرنْ دين ديگرى مناسب و مطلوب است! پس نبايد آن را مطلق دانست و
مسلمانان نبايد انديشه اسلامى خود را به ديگران تحميل كنند.

اسلام براى كسانى خوب است كه با سليقه و
خواست آنها همسو است، اما براى ديگران كه اين دين را نمى پسندند و آن را نمى پذيرند و طبق سليقه خود
دين ديگرى را برگزيده اند خوب نيست. پس ما نبايد سليقه اسلامى خودمان را بر ديگران تحميل كنيم و
سليقه آنان را ناديده بگيريم.

پاسخ شبهه و گرايش فوق اين است كه ما مى پذيريم كه پاره اى از احكام اسلام ـ مانند احكام ثانوى ـ نسبى
و متغيّر و تابع دو عنصر زمان و مكان هستند، اما همه مفاهيم اسلامى متغيّر نيستند; بلكه برخى از
احكام اسلامى ثابت، مطلق و تغيير ناپذيرند.

بعلاوه، هيچ يك از احكام اسلام تابع قرارداد و سليقه
مردم نيست، احكام متغيّر نيز دلايل متغيّر خود را دارند.

پس اولاً: ما اين مبنا را كه همه ارزشها را
تابع سلايق، پسندها و قرادادها مى داند قبول نداريم و معتقديم كه برخى از ارزشها و ضدّ ارزشها مطلق و
تابع مصالح و مفاسد واقعى و نفس الامرى هستند و بر اين اساس، ثابت و تغيير ناپذيرند.

ثانياً: ارزشهاى
ثابت اسلام از اين قبيل هستند و تابع مصالح و مفاسد واقعى و نفس الامرى هستند و بر اين اساس آنها مطلق
اند و ما آنها را براى هميشه و همه جا معتبر مى دانيم و اصرار داريم كه ديدگاههاى اسلامى ما مطلق است
و تنها همين ديدگاههاى مطلق اسلامى صحيح و حق هستند. نتيجه آن كه اين نوع نسبى گرايى كه در غرب مطرح
است نيز با اسلام سازگار نيست.

/ 331