جمله جوانان به جايگاه ولايت فقيه و اثبات آن، نبايد دلايل علمى و دقيق همراه با موشكافى هاى لازم در
مورد سند و دلالت احاديث و روايات و اعمال روشهايى كه مجتهدان در مورد آيات، روايات و دلايل مورد بحث
خود به كار مى گيرند صورت پذيرد. اين شيوه بحث را بايد متخصصان در حوزه هاى علميه و در سطوح دكتراى
رشته هاى مربوط به علوم سياسى اعمال كنند.با تكيه بر مباحث پيشين، ما در صدديم كه نظريه ولايت فقيه را در سطحى متوسط فرموله كنيم تا اذهان
جوانان عزيز بدان آشنايى يابند و اگر كسى از چرايى پذيرش حكومت اسلامى و التزام به ولايت فقيه از
آنان پرسيد، بتوانند پاسخ گويند و از اعتقاد خود دفاع كنند.البته اگر سؤالات دقيق ترى براى آنان
مطرح شد كه نيازمند بررسى كارشناسانه و تخصصى تر بود به متخصصان مراجعه مى كنند.براى رسيدن به هدف
فوق، ما سلسله مباحث خود را به دو بخش تقسيم كرديم:1ـ بخش مربوط به قانون گذارى2ـ بخش مربوط به اجراى
قانون.
2ـ مرورى بر ويژگى ها و ضرورت قانون
حاصل بخش اول اين است كه:1ـ انسان براى زندگى اجتماعى خويش نيازمند قانون است، چرا كه زندگى عارى ازقانون مستلزم هرج و مرج، توحّش و موجب تباه شدن ارزشهاى انسانى است، اين چيزى است كه براى هيچ عاقلى
قابل انكار نيست.2ـ از ديدگاه اسلام، قانونى كه براى زندگى اجتماعى انسانها در نظر گرفته مى شود، بايد هم مصالح مادّى
و دنيوى انسانها را تأمين كند و هم مصالح معنوى و اخروى را. در اينجا لازم به تذكّر است كه هر از
چندگاه شبهات و سخنان تازه اى از سوى منحرفان و دشمنان اسلام مطرح مى شود كه لازم است هر چند كوتاه به
آنها پاسخ داده شود.از جمله، اخيراً در برخى مقالات، سخنرانى ها و حتّى در ميزگردهاى تلويزيونى
مطرح مى شود كه اصولاً مسائل دنيوى از مسائل اخروى جداست و حتّى بعضى تصريح كرده اند كه هيچ قانونى
نمى تواند هم مسائل دنيوى و هم مسائل اخروى را تأمين كند.يك نظام يا بايد دنياگرا باشد و تنها در پى
تأمين منافع دنيوى و مادّى باشد، و يا آخرت گرا باشد و كارى به منافع و نيازهاى دنيوى و مادّى نداشته
باشد. شبهه فوق از رسواترين شبهاتى است كه در زمينه «نظام سياسى اسلام» مطرح شده است و متأسّفانه
كسانى با آب و تاب و طمطراق و استفاده از سمت و عنوانى كه دارند آنها را مطرح مى كنند و موجب انحراف
ديگران مى شوند.شكّى نيست كه اساس تفكّر اسلامى بر اين است كه زندگى دنيا مقدّمه زندگى آخرت است و آنچه ما در دنيا
انجام مى دهيم، مى تواند موجب سعادت اخروى و يا موجب شقاوت اخروى ما گردد. اصولاً دين براى اين هدف
شكل گرفته كه به گونه اى زندگى دنيا را تنظيم و برنامه ريزى كند كه علاوه بر تأمين رفاه و سعادت دنيا،
سعادت ابدى و اخروى انسان نيز تأمين گردد; يعنى، در پرتو برنامه اى كه انبياء از سوى خدا براى
راهنمايى بشر ارائه داده اند، هم سعادت دنيوى و هم سعادت اخروى انسانها تأمين مى شود.با توجه به
بداهت و وضوح اين مسائل، جاى بسى تعجّب است كه كسانى كه تا حدّى به آيات و روايات آشنايى دارند و نمى
توان آنان را ناآگاه ناميد، مغرضانه چشم بر روى حقيقت مى بندند و در سخنان خود مسائل و امور مربوط به
دنيا را مجموعه اى مستقل از مسائل مربوط به آخرت معرفى مى كنند.آنها مى گويند:امور دينى و مصالح
اخروى تنها در معابد، كليساها و مساجد تحقق مى يابند; در مقابل، مسائل دنيايى و اجتماعى تنها در سايه
تفكر انسانى و با استفاده از تجارب بشرى قابل حل هستند و دين نمى تواند و نبايد در آنها نقشى داشته
باشد! اين شبهه اى است شيطانى كه مسلمانان آشنا به مبانى دين مى دانند كه برخلاف مبانى و ضروريات همه
اديان آسمانى بخصوص اسلام است.3ـ مقدمه سوم اين است كه بر فرض انسانها در طول قرنها زندگى بشرى و با تجربياتى كه كسب شده است و با به
كار بستن عقل و درايت خويش و بهره گيرى از علوم بتوانند مصالح مادّى خود را تأمين كنند ـ البته مصالح
دنيوى هم تنها در پرتو تأمين مصالح اخروى تأمين خواهد شد و امكان ندارد كه بشر بدون بهره گيرى از
دستورات الهى و وحى بتواند مصالح دنيوى را نيز تأمين كند ـ از تأمين مصالح اخروى و معنوى عاجز خواهند
بود.چون انسان، خود به خود، آگاهى به مصالح اخروى و معنوى ندارد و نمى داند كه چه چيزى براى سعادت
ابدى و زندگى اخروى او مفيد است; چون تجربه اى از زندگى اخروى ندارد.