تقسيم قوا انجام پذيرد و رويه هاى مختلفى براى دستگاه حكومت در نظر گرفته شود و با توجه به تفاوت
كارويژه ها و وظايفْ سه رويه و يا رويه هاى بيشترى براى هرم حكومت ترسيم گردد كه در نتيجه هرم حكومت
ممكن است مثلّث القاعده و يا مخمّس القاعده باشد كه اين حاكى از وجود قواى مختلف حكومتى است.از سوى
ديگر، لزوم حفظ وحدت يك امّت و وحدت نظام جامعه ايجاب مى كند كه محور وحدت و انسجامى در نظام حكومت
وجود داشته باشد، تا بر اساس آن محور، وحدت و يكپارچگى كلّ نظام و هماهنگى بين قوا حفظ گردد و همچنين
نظارت بر عملكرد قوا صورت پذيرد.پس ما مواجه هستيم با دو نوع مصلحت انديشى براى حكومت اسلامى:از يك طرف بايد نوعى تقسيم قوا و تقسيم
مسؤوليت ها را بپذيريم، چون فعاليت هاى حكومتى از تنوّع فراوان و نوعى تباين برخوردارند و
متخصّصانى كه بتوانند بخشهاى گوناگون فعاليت ها و شؤون حكومتى را متخصّصانه بررسى و اجرا كنند،
بسيار نادر هستند و شايد چنين افرادى وجود نداشته باشند. پس بايد تقسيم قوا صورت پذيرد و هر بخش از
مسؤوليت ها به متخصّصان در آن بخش سپرده شود. از طرف ديگر، جامعه نيازمند يك محور وحدت است; چون ممكن
است بين قوا تزاحم و اصطكاك رُخ دهد و بر اين اساس ضرورت دارد كه نهاد هماهنگ كننده و مقتدرى وجود
داشته باشد كه به جهت جايگاه برترى كه نسبت به قواى سه گانه دارد، مى تواند اختلافات، درگيرى ها و
اصطكاك بين قوا را رفع كند و از سوى ديگر، نقش محور وحدت را در جامعه ايفا مى كند.چون جامعه اى كه سه
دستگاه كاملاً مستقل بر آن حكم مى رانند، جامعه واحدى تلقّى نمى شود و خواه ناخواه به پراكندگى و
چندگانگى مى گرايد.براى حلّ مشكل فوق و ايجاد وحدت بين قوا و رفع تزاحمات و اختلافات و اعمال هدايت گرى هاى كلان،
فيلسوفان سياست راه هايى را ارائه داده اند و شيوه هايى را در نظر گرفته اند كه در اين فرصت مجال
پرداختن به آنها نيست و ما صرفاً به راهكارى كه اسلام ارائه داده است اشاره مى كنيم.
6ـ ولايت فقيه محور يكپارچگى و وحدت جامعه و نظام
با توجه به آنچه در جلسات قبل راجع به اَشكال حكومت اسلامى و مراتب ارزشى آن بيان شد و گفتيم بعضى ازاَشكال حكومت اسلامى در سطح ايده آل قرار دارند و برخى در سطوح نازل تر كه اگر امكان تحقق شكل ايده آل
فراهم نيامد، شكلهاى نازل تر حكومت اسلامى سامان مى يابند; اينك عرض مى كنيم كه در نظام اسلامى به
بهترين وجه براى حلّ مشكل فوق چاره انديشى شده است. چون در شكل ايده آل حكومت اسلامى يك شخصيت معصوم
در رأس هرم قدرت قرار مى گيرد و طبيعى است كه وقتى چنين شخصيتى در رأس هرم قدرت قرار گيرد، محور وحدت
جامعه و هماهنگ كننده قواى مختلف خواهد بود و از موضع قدرت، به رفع تنشها، اختلافات و تزاحمات بين
قوا مى پردازد.بعلاوه، او از هرگونه خودخواهى، منفعت طلبى و جناح گرايى مصون است; چون او معصوم است و
تحت تأثير انگيزه ها و محرّك هاى غير الهى قرار نمى گيرد. (البته چنانكه قبلاً عرض كرديم، شكل ايده آل
حكومت اسلامى فقط در زمان حضور امام معصوم(عليه السلام) امكان تحقّق دارد.)
همچنين در شكل دوّم و مرتبه نازل تر حكومت اسلامى، كسى در رأس هرم قدرت قرار مى گيرد كه اشبه به امام
معصوم است و علاوه بر برخوردارى از شرايط لازم، از لحاظ تقوا و عدالت عالى ترين مرتبه پس از معصوم را
واجد است. چنين شخصيتى كه به عنوان ولىّ فقيه شناخته مى شود، محور وحدت جامعه و حكومت و هماهنگ كننده
قوا و ناظر بر عملكردهاى كارگزاران مى باشد و هدايت گرى هاى كلان حكومتى و نيز سياست گذارى هاى كلان
توسّط ايشان انجام مى گيرد.براى اين كه صاحبان قدرت از قدرت خود سوء استفاده نكنند،(مونتسكيو) و ديگران نظريه تفكيك قوا را
پيشنهاد كردند و مورد پسند و قبول عام قرار گرفت و تا حدودى كارآيى دارد; ولى اين راه حل درد اصلى را
رفع نمى كند.اگر واقعاً متصدّيان امور حكومتى، در قواى سه گانه، از تقوا و صلاحيت اخلاقى كافى
برخوردار نباشند، وقتى قدرت تفكيك مى شود و به سه بخش تقسيم مى گردد، مفاسد جامعه و حكومت نيز تقسيم
مى پذيرند و در سه بخش جاى مى گيرند.