3ـ وجوه تشابه جامعه و پيكر انسان - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3ـ وجوه تشابه جامعه و پيكر انسان

از جمله تشبيهاتى كه در مورد جامعه و فرد مى توان ذكر كرد، اين است كه پيكر انسان داراى سيستم ها و
جهازهاى گوناگونى است كه با هم همكارى دارند و در ادامه حيات و رشد انسان مؤثرند. جامعه نيز داراى
نهادهاى گوناگونى است كه اين نهادها در مؤسسات و سازمانهاى گوناگونى تبلور پيدا مى كند و در كلْ
روند حركت حيات جامعه را تسهيل مى كنند.

به عنوان مثال، در بدن دستگاهى وجود دارد به نام دستگاه گردش
خون، كه خون را در بدن به گردش در مى آورد و مركز آن قلب است. قلب خونهايى را كه با فعاليت و هماهنگى
دستگاه گوارش و معده و كبد توليد شده است به گردش در مى آورد و در نتيجه، خون از طريق شاهرگها و رگها و
در نهايت از طريق مويرگها به سلولها مى رسد و تداوم حيات آنها را ممكن مى سازد.

دستگاه گردش خون داراى اندامهاى پيوسته اى است كه عبارت است از قلب كه به پمپاژ خون مى پردازد و
ديگرى رگها و عروق كه خون را به سراسر بدن منتقل مى كنند.

همچنين برخى از دستگاهها و اندامها وابسته
به دستگاه گردش خون هستند:

خونى كه در رگها جريان مى يابد بايد حاوى اكسيژن باشد تا حيات سلولهاى بدن
تضمين گردد، از اين رو ريه و دستگاه تنفس اكسيژن بدن را تأمين مى كند و آن اكسيژن همراه با خون به
سراسر بدن منتقل مى گردد.

همچنين مواد غذايى نيز همراه با خون در بدن پخش مى شود و آن مواد غذايى توسط
دستگاه گوارش توليد مى شود. پس سه دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه گوارش با هماهنگى و ارتباطى
كه با يكديگر دارند، تداوم حيات ما را ممكن مى سازند. علاوه بر دستگاههاى فوق، در بدن دستگاههاى
ديگرى نيز وجود دارد كه به هدايت، تنظيم فعاليت ها و نيز كنترل فراوردهاى دستگاه گوارش مى پردازند.

مثلاً در بدن سلسله غدد كارويژه و فعاليت خاصّ خود را دارند و سلسله اعصاب تحت فرمان مغز فعاليت مى
كند و اندامها را به حركت در مى آورد كه از جمله، معده و ساير اندامها به كمك دستگاه عصبى حركت و
فعاليت دارند.

چنانكه مى نگريد نظام استوارى، قوام و حيات بدن وابسته است به فعاليت سيستم هاى گوناگون بدن كه با
نظم و انسجامى خاص به فعاليت ويژه خود مى پردازند و در عين حال هماهنگ با همديگر عمل مى كنند. ما مى
توانيم نهادها و ارگانهاى گوناگون جامعه را به دستگاهها و اندامهاى گوناگون بدن تشبيه كنيم و براى
هر يك از آنها مشابه و نمونه اى در جامعه تصوير كنيم:

مثلاً وقتى كه به سلسله فعاليت هاى دستگاه گوارش
و نيز دستگاهى كه غذا را به سراسر بدن منتقل مى كند نظر مى كنيم; يعنى، فرايند ساخت و توليد غذا و
توزيع آن در بدن را مى نگريم و سپس نظرى به جامعه مى افكنيم، مشابه آن عملكرد را در نهاد اقتصادى
جامعه مى يابيم:

كارويژه نهاد اقتصادى اين است كه مواد مورد نياز جامعه را توليد و سپس به وسيله
دستگاههاى توزيع كننده در جامعه پخش كند. درست به مانند خونى كه در بدن ساخته مى شود و سپس به وسيله
قلب و رگها به اندامها مى رسد.

اگر در دستگاه گردش خون اختلالى پيدا شود و مثلاً با انسداد بعضى از رگها خون در آنها درست جريان
پيدا نكند، باعث بيمارى بدن مى شود. گاهى عضوى كه از غذا محروم مى شود، فاسد مى گردد و از بين مى رود و
چه بسا بايد آن را از بدن جدا ساخت و چه بسا اختلال در گردش خون باعث مرگ بدن مى شود. پس براى حفظ
سلامتى و حيات بدن، بايد خون به سادگى و براحتى در رگها جريان يابد.

همچنين در جامعه نيز بايد اموال و
مواد مورد نياز دايماً در جريان باشد. اگر آن اموال در مكانى حبس و احتكار شود و راه جريانش مسدود شود
و اگر دستگاه اقتصاد ـ كه شامل توليد و توزيع فراورده هاى كشاورزى و صنعتى و خدمات ادارى است ـ دچار
اختلال شود، به گونه اى كه مواد مورد احتياج جامعه براحتى در عروق جامعه جريان پيدا نكند، خواه
ناخواه اين جامعه بيمار خواهد شد. اين تشبيه درست و صحيحى است كه در آن نهاد اقتصاد جامعه به دستگاه
گردش خون در بدن تشبيه شده است.

همچنين مى توان نهاد حكومت جامعه را به دستگاه عصبى بدن تشبيه كرد كه در واقع فرمانرواى بدن است و از
دو بخش اعصاب حسى و حركتى تشكيل مى شود. در نتيجه اين تشبيه، دستگاه حكومت به مثابه سيستم عصبى جامعه
است. جامعه چون بدن احتياج به مغزى دارد كه تصميم بگيرد و فرمان بدهد و نيز نياز به كارگزارانى دارد
كه آن فرمان را در اندامهاى جامعه جارى سازند و آنها را به حركت درآورند.

از اين جهت، دستگاه حكومتى
از دو بخش اساسى تشكيل مى شود:

1ـ بخش قانونگذارى كه پس از تشخيص مصالح جامعه و راههاى تأمين آنها
مقرراتى را وضع مى كند.

2ـ بخش اجرايى كه مقررات و قوانين را به اجرا در مى آورد.

اعضاء و اعصاب حسى ما زمينه شناخت، و اعصاب حركتى ما زمينه اجرا را در بدن ما فراهم مى كند. مقدّمات
حس را اعصاب حسى فراهم مى كند و مغز ابزار انديشيدن و تفكر است.

البته روح انسان حقيقت تفكر را دارد،
ولى ابزارش مغز است:

با مغز عمليات تفكر صورت مى پذيرد و بعد دستورات حركتى به وسيله اعصاب حركتى
اجرا مى شود. يكى قوه عالمه نفس انسانى است كه به كسب علم و شناخت مى پردازد و اعصاب حركتى قوه عامله
نفس است.

فعاليت يكى تلاش براى تحصيل علم و شناخت است و كار ديگرى حركت است و اين دو تحت فرماندهى مغز
قرار دارند. اين سيستمى كه اندامهاى بدن را زير نظر دارد و شناخت هاى لازم را كسب مى كند و دستورات
لازم را صادر و به وسيله اندامهاى عصبى به اجرا در مى آورد، به عنوان دستگاه و سيستمْ مغز و اعصاب
شناخته مى شود كه با تشبيه دستگاه حكومت به اين سيستم مى توان جايگاه و نقش حكومت در جامعه را شناخت.

4ـ تبيين جايگاه حكومت با نگرش ارگانيكى به جامعه

وقتى ما به اندام بدن خود و فعاليت ها و هماهنگى هاى منظم آنها نظر مى افكنيم، بوضوح در مى يابيم كه
ما در ساختن آن اندام و تنظيم فعاليت هاى آنها دخالت نداريم و به زبان علمى، طبيعت آنها را درست كرده
است و آنها را به حركت و فعاليت وا مى دارد.

اما به زبان دينى، خواهيم گفت كه خداوند است كه آن اندامها
را با ويژگى ها، قابليت ها، استعدادهاى خاص و توانايى هاى ويژه اى آفريده است. او شايستگى پديد
آوردنِ پيكره اى با اين عظمت، پيچيدگى و ظرافت را دارد. تازه بالاتر از آن، ساختار روح ما به مراتب
پيچيده تر و عظيم تر و گسترده تر از ساختار بدن ماست.

وقتى خداوند اين بدن و اندامها را در اختيار ما نهاده است، ما بايد راه به كارگيرى درست آنها را
بشناسيم و به گونه اى از اندامهاى خود استفاده كنيم كه از عمرى طولانى توأم با سلامتى و شادكامى
برخوردار شويم; نه اين كه به هر قِسم كه خواستيم از آنها بهره جوييم.

آيا اگر هر چه به دستمان رسيد
خورديم و آشاميديم و هر كارى كه هوس كرديم انجام داديم. غذاهاى نامناسب خورديم و خداى ناكرده از
نوشيدن مسكرات و استعمال مواد مخدّر پرهيز نداشتيم، آيا مى توانيم اميدوار باشيم كه بدن ما سالم
خواهد ماند و هدف ما كه داشتن عمر طولانىِ توأم با سلامتى و كاميابى است، تأمين خواهد شد؟

طبيعى است
كه جواب منفى است. بى ترديد بدون رعايت دستورات بهداشتى، ما نمى توانيم عمرى طولانى همراه با سلامتى
داشته باشيم. يعنى بايد آن آزادى در عمل را كه دلخواهمان هست محدود كنيم و هر چه هوس كرديم نخوريم.

هم
بايد كيفيّت غذا را مورد توجه قرار دهيم و هم مقدار و كميّت آن را. در انتخاب نوع غذا و تعيين وقت آن
نيز بايد تابع مقررات بهداشتى باشيم; چون اگر اين مقررات را رعايت نكنيم، مثلاً غذاهاى غير بهداشتى
بخوريم، بيمار و مسموم مى شويم و چه بسا جانمان در خطر جدّى قرار مى گيرد.

/ 331