1ـ برخورد شرق و غرب با انقلاب اسلامى - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1ـ برخورد شرق و غرب با انقلاب اسلامى

براى اين كه اولويّت و ضرورت اين بحث روشن بشود، ناچارم نگاهى به تاريخچه كشور خودمان و كشورهاى
اسلامى، در عصر اخير، داشته باشم. چنانكه مى دانيد، در طول تاريخ، همواره اقليّتى دنياپرست، سلطه
جو، برترىطلب و زورگو منشأ اغلب فتنه­ها بوده و هستند.

هرچه زندگى بشر شكل متمركزترى پيدا مى كند و
نظامهاى جامعه بر اساس قواعد و علوم مربوطه پيشرفت مى كند، اين فعاليت ها نيز شكل علمى تر و بر اساس
قواعد و ضوابط دقيقتر انجام مى گيرد.

به هر حال بعد از جنگ جهانى دوم، زورمندان عالم به اين نتيجه رسيدند كه در جهان دو قطب قدرت; يعنى،
قطب سرمايه دارى در غرب و قطب ماركسيستى و كمونيستى در شرق وجود دارد و با پيروزى هايى كه در جنگ به
دست آوردند، سعى كردند قدرت خودشان را بر ساير ملل تحميل كنند و در مقابل خودشان مجال ظهور به قدرت
ديگرى كه قد علم كند و توان عرض اندام داشته باشد ندهند.

از سوى ديگر، در طول تاريخ، كسانى كه در مقابل اين فتنه­جويان و مفسدان قد علم مى كردند، انبياء و
پيروان آنها بوده اند. ديندارانى بوده اند كه به هيچ قيمت حاضر نمىشدند زير بار اين ستمگران و
زورگويان بروند; از اين جهت همواره زورمداران انبياء و پيروان آنها را دشمنان خويش مىدانستند.

ولى
بعد از جنگ جهانى دوم و پس از آن كه كليسا، كه مظهر قدرت دين در اروپا بود، بكلّى از صحنه خارج شد،
ديگر فكر نمىكردند كه در دنيا در مقابل اين قدرت ها قدرت ديگرى وجود داشته باشد.

تا اين كه، در سه دهه
اخير، ناباورانه با حركت شگفتىسازى در خاورميانه و در ايران مواجه شدند. در ابتدا، فكر مى كردند
حركتى كه در ايران شروع شده مثل ديگر حركت هاى محدود اسلام خواهانه است كه گهگاه در گوشه و كنار
كشورهاى اسلامى ظهور كرده اند و براحتى سركوب شده­اند. فكر مى كردند با شيوه هاى خاصى كه دارند و
تجربه هايى كه اندوخته اند، مى توانند اين حركت را بكلّى خنثى كنند.

ولى هرچه پيشتر رفتند، ديدند اين


حركت با ساير حركت ها بسيار متفاوت است. بالاخره در پرتو نهضت اسلامى ايران يك قدرتى در اين منطقه
پديد آمد كه بدون اتكاء به دو قطب شرق و غرب و بدون استفاده از نيروها و فعاليت هايى شبيه به كودتا و
برخوردهاى نظامى تند و خشن، توانست حاكم دست نشانده غرب را به زانو در آورد و در ايران حكومت اسلامى
تشكيل بدهد.

طبيعى بود كه با تجربه هايى كه در طول تاريخ در مبارزه با دين داران داشتند، در اينجا نيز به انواع
فعاليت ها و توطئه هايى دست يازند كه همه شما مى دانيد و نيازى نيست كه تفصيلا آن را ذكر كنيم و تنها
اشاره اى به آن توطئه ها خواهيم داشت:

در آغاز، كشمكش و جنگ داخلى به راه انداختند، به اين اميد كه
زمينه سر كار آمدن دولت كودتا ـ كه منافع غرب را تأمين كند ـ فراهم گردد. اما ديدند كه قدرت مردم عظيم
تر و وسيع تر از آن است كه تحرّك گروهكها بتواند خطرى براى انقلاب در پى داشته باشد.

پس از آزمودن
نقشه ها و توطئه هاى گوناگون، از جمله حصر اقتصادى و تبليغات جهانى عليه ايران و جنگ هشت ساله را بر
مردم ما تحميل كردند، به اين تصور كه از اين راه بتوانند دولت اسلامى را به زانو در آورند كه موفق
نشدند.

/ 331