انتخاب كن و دولت هم بايد اين آزادى را به عنوان يك حقّ طبيعى براى انسانها تأمين كند. اسلام دين را
مهمترين مسأله در زندگى انسان مى داند، سعادت و شقاوت دنيا و آخرت را در گرو انتخاب دين صحيح مى داند.پس علّت طرح اين مباحث وجود اين گونه خطرهاست كه ما احساس و استشمام مى كنيم و گاهى هم با چشم خودمان
مى بينيم و متأسفانه كسانى غفلت دارند و يا تغافل مى كنند. علّت طرح اين مباحث اين است كه با انحرافات
مبارزه كنيم و وظيفه خودمان را انجام دهيم.
5ـ مفهوم واقعى حقّ طبيعى
يكى از مسائل اين بود كه واقعاً حقّ طبيعى يعنى چه؟و آزادى به چه معنا حقّ طبيعى انسانهاست؟بهترينتعريف براى حقّ طبيعى عبارت است از نيازى كه مقتضاى طبيعت انسان است و هيچ كس نبايد آن را نفى كند. پس
صحبت كردن و اظهار نظر كردن به مقتضاى طبيعت انسان است و كسى نبايد از آن جلوگيرى كند. عرض كرديم كه
خوردن و آشاميدن هم مقتضاى طبيعت انسان است، بلكه طبيعى ترين حق هر انسان است كه غذا بخورد، امّا به
صِرف اين كه خوردن مقتضاى طبيعت انسان است، آيا انسان حق دارد هر چيزى را كه به ديگران تعلّق دارد
بخورد؟و آيا هيچ قانونى اجازه ندارد معيّن كند كه چه چيز حلال و يا حرام است و مال چه كسى را انسان
حقّ دارد بخورد و مال چه كسى را حقّ ندارد بخورد؟آيا هيچ عاقلى چنين مطلبى را پذيرفته است كه انسان
آزاد است كه هر چه دلش خواست و از هركجا و هر كس بود تناول كند؟سخن گفتن نيز حقّ طبيعى انسان است، اما
نه اين كه هر سخنى در هر جايى و به هر هدف و انگيزه اى بيان شود. چطور قانون اجازه دارد بگويد كه از چه
چيزهايى بخوريد و يا نخوريد; و چطور دين اجازه دارد بگويد گوشت خوك يا مشروبات الكلى نخوريد، با اين
كه خوردن و آشاميدن حقّ طبيعى انسان است; در مورد گفتن نيز چنين است:نوع سخن و زمان و مكان و حدود آن
توسط قانون تعيين مى شود كه كم و بيش همه دنيا اين نظر را پذيرفته اند.ولى غربى ها در مورد دين مى
گويند كه هر چه مى خواهيد بگوييد، چون دين يك امر سليقه اى و شخصى است و به مسائل جدّى زندگى ارتباطى
ندارد و حداكثر مربوط به رابطه انسان با خداست و اين رابطه به شكلهاى مختلفى برقرار مى شود. هر شكلى
از آن را كه مى خواهى انتخاب كن; اين دين يك صراط مستقيم است و آن دين هم يك صراط مستقيم ديگر. بت پرستى
صراط مستقيم است، اسلام هم صراط مستقيم! امّا آن چيزى كه اسلام مى گويد غير از اين است. البته اسلامى
كه 1400 سال پيش حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) آورده اند، نه اسلام نوينى كه «باب ها» و يا «مارتين
لوترها» بياورند. ما پيرامون اسلامى كه حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) آورده است بحث مى
كنيم.
6ـ قرائت سنّتى، تنها قرائت اصيل از اسلام
مى گويند بله ما هم همان اسلام را قبول داريم; امّا آن اسلام قرائت هاى مختلفى دارد. شما يك قرائتش رابيان مى كنيد، اشخاص ديگرى هم هستند كه برداشت ها و قرائت هاى ديگرى دارند. اين هم يكى از ميوه هاى
فرهنگ غربى است كه براى متون دينى قرائت ها و برداشت هاى مختلفى را تجويز مى كنند. چنانكه قبلا عرض
كردم، چندى پيش فرقه اى از فرقه هاى مسيحيّت در (كانادا) تأسيس شد، از كشيشى كه آن فرقه را تأسيس كرده
بود سؤال شد كه نظر شما در مورد همجنس بازى چيست؟گفت من فعلاً اظهار نظر نمى كنم، ولى به شما مى گويم
كه انجيل را بايد از نو قرائت كرد! چون در تورات و انجيل صريحاً نسبت به اين موضوع نكوهش شده، همان
طور كه در اسلام نكوهش شده است. وقتى از او سؤال كردند شما كه به كتاب مقدّس احترام مى گذاريد نظرتان
نسبت به اين مسأله چيست؟او كه موافق همجنس بازى بود و نمى خواست نظرش را صريحاً بگويد، گفت كه بايد
انجيل را دوباره قرائت كرد! اين آقايان هم مى گويند:اسلام و قرآن را بايد از نو قرائت كرد.عرض مى كنيم ما از جمله كسانى هستيم كه قرائت 1400 ساله عُلماى شيعه و سنّى را معتبر مى دانيم اسلامى كه
ما دَم از آن مى زنيم، اسلامى است كه ائمه اطهار(عليهم السلام) قرائت كرده اند و به دنبال آن، 14 قرن
عُلماى اسلام قرائت كرده اند; ما آن قرائت را ملاك قرار مى دهيم.اگر قرائت هاى جديدى پيدا شود كه طبق
آن همه اسلام و احكامش بايد تغيير كند و اسلام نو آفريده شود، ما با آن اسلام كارى نداريم و نمى
پسنديم و فكر نمى كنم مردم مسلمان ما هم دلبستگى به چنين اسلامهاى نوينى كه «باب ها» و «مارتين
لوترها» بياورند، داشته باشند.