6ـ محدوديّت آزادى بيان - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6ـ محدوديّت آزادى بيان

اگر منظور شما از آزادى اين است كه آنچه انجامش جايز نيست، نوشتن و گفتنش جايز باشد، چنانكه در مثال
عرض كرديم، چطور كسى مُجاز نيست كه حتى كلام اهانت آميزى درباره شخص شما بگويد و چنين آزادى اى
ندارد، اما وقتى نوبت مى رسد به توهين به مقدّسات و ارزشها مى گوييد آزادى بيان اقتضا مى كند كه ما
هرچه مى خواهيم بنويسيم و هر چه مى خواهيم بگوييم!

چطور نسبت به شخص خودتان اجازه نمى دهيد كسى يك
كلمه توهين آميزى به زبان بياورد و گفتيد مى رويم دادگاه و شكايت مى كنيم. اجازه نمى دهيد كه مسائل
شخصى شما را در روزنامه بنويسند و گفتيد كسى حق ندارد كه اسرار مرا افشا كند و آنها را در روزنامه
بنويسد.

حال چطور شما حق داريد اسرار يك ملّتى را افشا كنيد؟

چطور در نظر شما افشاى اسرار يك فرد جايز
نيست، اما افشاى اسرار يك ملّت جايز است!

يعنى در نظر شما وقتى يك فرد تبديل به شصت ميليون شد، افشاى
اسرار او جايز مى شود؟

آيا نبايد نسبت به يك جامعه در گفتار و نوشتار حدودى را رعايت كرد و هر چيزى را
نگفت و هر چيزى را ننوشت؟

جامعه نيز حقوقى دارد، مقدّساتى و ارزشهايى دارد و بايد حريم ارزشهاى
جامعه حفظ بشود و نبايد مقدّسات شكسته شود.

همان طور كه شما بى احترامى به شخص خودتان را تحمل نمى كنيد و اجازه نمى دهيد كسى به حريم ناموس و
اسرار خانوادگى شما تجاوز كند، چطور به خود اجازه مى دهيد كه به مقدّسات يك جامعه شصت ميليونى كه
صدها هزار شهيد براى پاسدارى از آنها داده است، توهين كنيد؟

آيا به نظر شما هيچ منعى نبايد وجود
داشته باشد؟

آيا به بهانه وجود آزادى، نبايد هيچ حد و مرز قانونى وجود داشته باشد؟

مگر آزادى مطلق
است؟

اگر آزادى مطلق بود كه من نيز بايد حق داشته باشم كه هر چه خواستم درباره هر كسى بگويم!

چطور
وقتى حرمت و مقدّسات يك ملّت شصت ميليونى شكسته مى شود، اگر اعتراضى به شما بشود مى گوييد بيان آزاد
است!

چه مغالطه اى از اين بالاتر كه شكستن حريم يك فرد جايز نيست، اما شكستن حريم يك ملّت 60 ميليونى،
بلكه يك جامعه يك ميلياردى مسلمان جايز است؟

اين چه منطقى است ؟

آيا به صِرف اين كه در اعلاميه حقوق
بشر آمده كه مطبوعات يا بيان آزاد است، تجاوز به حريم مقدسّات نيز آزاد مى شود؟

! يك كلمه مبهم آزادى

به كار مى رود و هر كسى آن را به دلخواه خود تفسير و از آن سوء استفاده مى كند.

7ـ ضرورت تبيين مفاهيم و مصاديق واژه ها

در اينجا پيشنهاد مى كنم كه به جاى استفاده از الفاظ مبهم و كش دار بر مصاديق تكيه كنيم. بگوييد اين
كار جايز است يا جايز نيست؟

مثلا به جاى اين كه بگوييد آيا اسلام با دموكراسى موافق است يا نه،
بگوييد شما چه مى خواهيد و چه كارى مى خواهيد انجام دهيد؟

آيا مى خواهيد خدا و احكام او را ناديده
بگيريد، اين را اسلام نمى پذيرد. اگر دمكراسى به اين معناست كه مردم حق دارند هر قانونى را وضع كنند،
گرچه بر خلاف قانون خدا باشد; اگر همه عالم هم جمع شوند ما چنين دموكراسى اى را نمى پذيريم.

اما اگر
دموكراسى; يعنى، مردم در سرنوشت خودشان مؤثر باشند، كسى بر آنها تحميل نكند; اما مردم در چارچوبه
ارزشهاى اسلامى و قوانين و مبانى اسلامى حركت كنند، اين چيزى است كه در كشور ما از آغاز انقلاب بدان
عمل شده است:

اگر ادعا كنيم كه در هيچ كشورى از كشورهاى دنيا به اندازه ايران به آراى مردم احترام
گذاشته نمى شود، شايد ادعاى گزافى نباشد. چون من اسناد و مدارك كافى در اختيار ندارم مى گويم «شايد»،
ولى معتقدم كه در هيچ جاى دنيا چنين آزادى اى وجود ندارد.

پس بهتر است به جاى اين كه بر سر كلمه دموكراسى مجادله كنيم كه آيا اسلام با دموكراسى مخالف است يا


موافق، بياييد مصاديقش را مشخص كنيد كه مثلا آيا اسلام اجازه مى دهد كه همجنس بازى آزاد و قانونى شود
ولو همه رأى بدهند؟

بديهى است كه اسلام هرگز اجازه نمى دهد ولو مردم صددرصد به آن رأى دهند. اگر
دموكراسى اين قدر بى حد و حصر است ما آن را قبول نداريم. اما اگر منظورتان از دموكراسى اين است كه
مردم انتخابات آزاد داشته باشند، نمايندگان مجلس را آزادانه انتخاب كنند، رئيس جمهورشان را
آزادانه انتخاب كنند و حق داشته باشند نمايندگان مجلس و مسؤولين نظام را استيضاح كنند، البته بايد
اين آزادى وجود داشته باشد كه دارد و ما نيز صددرصد از آن حمايت مى كنيم. پس بهتر است كه به جاى
استفاده از الفاظ و كشمكش بر سر آنها، بياييم بر روى مصاديق بحث كنيم.بى پرده و عريان بگوييم كه چه مى
خواهيم تا جواب قاطع هم بشنويم.

وقتى الفاظ مبهم، كشدار، لغزنده و مفاهيم نامشخص به كار مى رود،
طبعاً جواب مشخصى هم نخواهد داشت:

مفاهيمى از قبيل آزادى، دموكراسى، ليبراليسم، جامعه مدنى و تمدّن
و فرهنگ مفاهيمى هستند لغزنده و قابل تفسيرهاى گوناگون كه دعوا كردن بر سر اينها به هيچ وجه عقلايى
نيست.

بگوييد چه چيزى مى خواهيد، تا بگوييم با اسلام مى سازد يا نمى سازد.

/ 331