8ـ تكثّر قرائات و سيلان معرفت در فلسفه هرمنوتيك - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر اساس آن نظريه، اگر كسى ادعا كرد كه قرائت و برداشت من از دين اين است كه خداوند وجود عينى و واقعى
ندارد و اصلاً قوام دين به اعتقاد به خداوند نيست، كسى نبايد به او اعتراض كند; چون او فهم و برداشت
خود را مطرح ساخته است و دين نيز تحمّل چنين برداشتى را دارد، چنانكه اشعار حافظ نيز تحمّل و كشش
تفاسير و برداشت هاى متفاوت را دارد. مثلاً حافظ مى گويد:

اگر غم لشگر انگيزد كه خون عاشقان ريزد من و ساقى به هم سازيم و بنيادش بر اندازيم
شخصى بر اساس ذهنيّت خود و پيش داورى اى كه دارد، از اين شعر برداشت مى كند كه بيمارش بهبودى مى يابد
و يا حاجتش برآورده مى شود و قرائتى از شعر براى برداشت خود ارائه مى كند.

مثلاً مى گويد:

منظور از «مى
و ساقى» پزشك و بيمار است و «بنيادش براندازيم»; يعنى، ريشه مرض را بركنيم. ممكن است ديگرى كه براى
خواسته و حاجت ديگرى فال حافظ مى گيرد، برداشت كاملاً متفاوتى با تفسير فوق داشته باشد.

اگر قرآن حتّى تحمّل اين قرائت را داشته باشد كه اصلاً خدايى وجود ندارد و دليلى بر اثبات آن نيست،
ديگر چيزى از اسلام نمى ماند. وقتى بناست هر كسى قرائت مستقلّى از قرآن داشته باشد و همه قرائت ها
محترم شمرده شود، اصلاً دفاع از دين و تعصّب و حساسيّت نشان دادن در قبال ارزشها و باورهاى دينى بى
مبنا و بى معنا خواهد بود.

بايد همه اهل «تولرانس» و تحمّل افكار و رفتار ديگران باشند و نبايد بر
نظرات و افكار ديگران خرده بگيرند. هر كس ملزم است به آنچه خود از دين مى فهمد عمل كند، حال اگر
برداشت او اين بود كه خدا يگانه و يكتاست، وظيفه اى دارد و اگر برداشت او اين بود كه هزاران خدا وجود
دارد، وظيفه ديگرى خواهد داشت; و اساساً چون فهم هر كسى براى خودش حجّت است، نبايد اختلافى رخ دهد و
همه بايد در كمال صفا و صميميّت و مدارا با هم زندگى كنند و در برابر افكار و نظرات يكديگر واكنش منفى
نشان ندهند.

به هر حال، در اين نظريه زبان دين زبانى سمبليك معرفى شده است كه هر كسى مى تواند بر اساس ذهنيّت هاى
خود راز و رمزهاى آن را به گونه اى تفسير كند و بر اين اساس مى گويند معرفت و شناخت دين نسبى و سيّال
است و كسى نبايد رأى و نظر خود را مطلق بداند. بى شك اعتقاد اصيل اسلامى و قرآنى چنين نظريه فاسدى را
بر نمى تابد و چنين ديدگاهى اصلاً با دين سازگار نيست.

ما با ادّله عقلى اثبات مى كنيم كه حكمت و لطف
خداوند ايجاب مى كند كه بندگانش را به مسير و هدف واحد و حقّ مطلق هدايت كند و در اين راستا، خداوند
قرآن را فرستاه است كه بيان و حجّت و موعظه براى همه انسانها باشد و بيمارى هاى روحى و روانى بشريت را
درمان بخشد.

بر اساس آنچه ما از مكتب پيامبر و ائمّه دريافت كرده ايم، اين قرآن تنها يك قرائت و تفسير
دارد و آن هم تفسير و قرائت پيامبر و اهل بيت است و تنها رأى و نظرى كه از آبشخور زلال معرفت آنان
سرچشمه گيرد صحيح و برحق است و اين قرائت با قرائت هاى مختلف از دين سازگار نيست و آنان را باطل مى
شمارد.

گرچه ممكن است در جهان اسلام نيز (مارتين لوترى) پيدا شود و دين جديدى بياورد كه بر اساس آن
قرائت هاى گوناگون و متضاد توجيه پذير شوند و بر اساس نسبيّت معرفت همه قرائت ها صحيح جلوه كنند، اما
روايات بى شمارى كه از ناحيه اهل بيت وارد شده اند، بر دقّت و اهتمام در برداشت و تفسير صحيح از قرآن
تأكيد دارند و شديداً مردم را از تفسير به رأى باز داشته اند.

تأكيد اولياى دين بر اين است كه افراد از پيش خود چيزى را به دين نسبت ندهند و اگر در مواردى ابهام و
بيانات متشابهى ديدند كه تصريح به معناى پذيرفته شده اى نداشتند، توقف كنند و تفسير آن موارد را از
درون اقيانوس بيكران معارف اهل بيت و سخنان هدايتگر آنان به دست آورند و مطلب و سخنى را به اسلام و
خداوند نسبت دهند كه بر گرفته از فرموده خداوند و نصّ قرآن و سخنان پيامبر و ائمه اطهار(عليهم
السلام)باشد.

8ـ تكثّر قرائات و سيلان معرفت در فلسفه هرمنوتيك

خاستگاه ديگر شعار تعدد قرائت ها و مطلق نبودن رأى و نظر، دانش هرمنوتيك و نظريه تفسير متون است. اين
علم امروزه يكى از شاخه هاى معرفتى شناخته مى شود كه گروههاى علمى مختلفى در دنيا مشغول تحقيق در آن
هستند.

زادگاه اين علم مغرب زمين است و ابتدا هرمنوتيك بخشى از تفاسير مربوط به كلام و حكمت مسيحيّت
را شامل مى شد كه موضوع آن كشف، تفسير و كاوش معانى و حقيقت روحانى كتاب مقدّس (عهد عتيق و عهد جديد)
بود.

سپس معناى عام ترى از آن به دست دادند و آن را عبارت دانستند از فن و مهارت (يا نظريه) تفسير و فهم
اهميّت كردارها، گفتارها، آثار و نهادهاى انسانى.

/ 331