1ـ نقش انتخاب، آگاهى و رعايت قوانين در رسيدن به هدف
در سلسله مباحث نظريه سياسى اسلام، درباره اصول موضوعه و مقدّمات تبيين اين نظريه مطالبى را به عرضرسانديم و به شبهه هاى القا شده در اين زمينه پاسخهايى ارائه داديم. اكنون در ادامه مباحث گذشته يك
جمع بندى كلّى از مطالب گفته شده ارائه مى كنيم:از ديدگاه اسلام، انسان موجودى متحرك يا به تعبيرى مسافرى است كه از مبدئى به سوى مقصدى ـ كه كمال و
سعادت نهايى اوست ـ در حركت است. طول و گستره زندگى به منزله مسيرى است كه جهت رسيدن به مقصد بايد طى
شود.براى اين كه اين مطلب در اذهان جوانان ما بهتر جا بگيرد مثالى را ذكر مى كنم:فرض كنيد راننده اى
مى خواهد از شهرى مثل تهران حركت كند و به مشهد برود. اگر دست و پاى اين راننده فلج باشد، طبعاً نمى
تواند رانندگى كند و در صورتى مى تواند رانندگى كند كه اعضاى بدن او سالم باشد و داراى قدرت اختيار و
انتخاب نيز باشد و بتواند هر زمان كه خواست به سمت راست يا چپ بپيچد و يا پدال گاز و ترمز را فشار دهد.انسان در سير تكاملى خويش بايد مختار و داراى قدرت اختيار و انتخاب آزاد باشد و گرنه نمى تواند در
چنين مسيرى كه به سوى تكامل جهت دارد حركت كند. از اين رو، خداوند متعال به انسان قدرت انتخاب و
اختيار داده است كه با پاى «انتخاب و اختيارِ» خود در اين مسير حركت كند و به مقصد برسد; كه اگر اين
گونه نباشد به آن مقصد نخواهد رسيد.بنابراين، اگر كسى فكر كند كه بطور جبرى مى تواند اين مسير
تكاملى را سير كند و به مقصد برسد در اشتباه است. انسان بايد آزاد و از قدرت انتخاب برخوردار باشد تا
بتواند اين مسير را بپيمايد.انسان به هر اندازه در انتخاب خويش آزاد باشد كارش ارزشمندتر است، اما به صرف اين كه راننده اى داراى
قواى جسمانى سالمى باشد، ضمانتى ندارد كه به مقصد برسد; زيرا ممكن است از روى عصيان و هوى و هوس راه
غلطى را انتخاب كند و بدون هيچ اجبارى و با دست خود فرمان را بچرخاند و با پاى خود پدال گاز را فشار
دهد و به درّه اى سرازير شود و سقوط كند.پس برخوردارى از انتخاب و اختيار به تنهايى نمى تواند انسان
را به سعادت برساند، بلكه اين شرط لازمى است براى اين كه علّت تامّه حاصل شود و به اصطلاح، شرط كافى
براى رسيدن به سعادت اين است كه انسان به علايم راهنمايى توجه كند و ضوابط و شرايط رانندگى را بطور
صحيح رعايت كند، تا بتواند به مقصد برسد.اگر بگويد كه من موجودى قوى و انتخاب گر هستم و دلم مى خواهد
بر خلاف قوانين و ضوابط رانندگى حركت كنم، كسى هم نبايد مانع حركت من شود، بايد متوجّه باشد كه در
نهايت مسيرش به سقوط در ته درّه و هلاكت مى انجامد.پس علاوه بر اين كه انسان بايد قواى جسمانى سالمى داشته باشد، بايد راه را هم بداند و مقرّرات را نيز
رعايت كند.مقرّرات رانندگى به دو دسته تقسيم مى شود:در دسته اوّل قوانينى وجود دارد كه اگر رعايت
نشود، به خود راننده آسيب وارد مى شود.مثلاً اگر از جاده منحرف شود، ممكن است به ته درّه سقوط كند،
يا از روى پل سقوط كند كه ضررش به خود راننده و ماشين وارد مى شود.براى جلوگيرى از چنين خطراتى علايم
هشدار دهنده اى:از قبيل تابلوهاى پيچ خطرناك، از سمت راست حركت كنيد، يا از سرعت خود بكاهيد و... نصب
مى شود تا راننده برخلاف قوانين رانندگى حركت نكند و احتياط كند تا سالم بماند. ولى در دسته دوّم،
تخلّف از مقررات راهنمايى و رانندگى نه تنها باعث مى شود كه جان خود راننده به خطر بيفتد، بلكه باعث
مى شود ديگران هم به خطر بيفتند و تصادفاتى رخ مى دهد كه گاه جان صدها انسان را به خطر مى اندازد.گاهى ديده شده، در بعضى از جاده هاى بزرگ و بزرگراهها بخصوص در بعضى از كشورهاى خارجى كه سرعت زياد
مُجاز است، تخلفاتى موجب مى شود كه صدها خودرو با يكديگر برخورد كنند و در نتيجه، جان انسانهاى
زيادى به خطر بيفتد و گاهى در روزنامه ها مى نويسند كه مثلاً در آلمان در يك تصادف 150 خودرو با هم
برخورد كردند.طبيعى است كه در اين گونه مواقع فقط به هشدار دادن و توصيه به رعايت احتياط اكتفا نمى
شود، بلكه چراغ راهنما و علايم هشدار دهنده قوى ترى نصب مى كنند; چشمهاى الكترونيكى، وسايل
عكسبردارى اتوماتيك و احياناً پليس مى گمارند تا راننده متخلّف را تعقيب و جريمه كنند و به مجازات
برسانند. تخلّف در حالت اوّل موجب مى شود كه ماشين از جاده خارج و واژگون شود و دست و پاى راننده
بشكند.در اين صورت ديگر راننده را جريمه نمى كنند، زيرا او به خودش ضرر وارد كرده است. اما در حالت
دوّم، تخلّفات موجب مى شود كه ديگران نيز به خطر بيفتند و از اين رو پليس متخلّف را تعقيب مى كند و به
مجازات مى رساند.