5ـ كاوشى در ساختار حكومت اسلامى - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر هم با مسامحه و تصرّف در معناى مطلق آن
را بر خداوند اطلاق كنيم، به اين معنا خواهد بود كه خداوند متعال نامحدود است و هيچ ضعف، نقص و
كمبودى ندارد; و كسى درباره غير خداوند چنين اعتقادى ندارد. ما اعتقاد داريم كه تنها خداوندِ يكتا
داراى كمال مطلق است و هيچ نقص و كمبودى ندارد و همه صفات وجودى را بطور غير متناهى داراست.

مسلماً
لازمه اين اعتقاد اين نيست كه دولت اسلامى از اختيارات كافى براى انجام وظايفش برخوردار نيست و
اساساً اين دو هيچ ربطى به هم ندارند.

«ولايت مطلقه» يعنى حاكم و رهبر و پيشواى امّت اسلامى، براى انجام وظايف و اجراى مصالح جامعه
اسلامى، از اختيارات لازم برخوردار است; و ولىّ فقيه، در راستاى مصالح جامعه اسلامى و تأمين
نيازمندى هاى جامعه، هر نوع دخل و تصرفى كه لازم باشد مى تواند انجام دهد.

براى اين كه مطلب تاحدّى
روشن تر شود قدرى «تئورى حكومت اسلامى» را توضيح مى دهيم، گويا پيش از اين نيز به اين مطلب اشاره
داشته ايم.

5ـ كاوشى در ساختار حكومت اسلامى

وقتى از ساختار و ماهيّت حكومت اسلامى سخن گفته مى شود، برخى به سراغ كتابهايى كه در فلسفه سياست
نوشته شده مى روند و در آنجا انواع و اقسام حكومت ها را كه از ديرباز در جوامع بشرى استقرار داشته اند
برمى شمارند; مثل حكومت اليگارشى، اريستوكراسى، سلطنتى و دموكراسى، و امروزه دموكراسى به جمهورى و
سلطنت مشروطه تقسيم مى پذيرد و جمهورى يا پارلمانى است و يا رياستى. آنگاه مى پرسند حكومت اسلامى يكى
از گونه هاى ذكر شده حكومت است و يا در قبال آنها، شكل خاصّ به خود را دارد؟

اگر حكومت اسلامى جمهورى
است، اين كه همان دموكراسى و حكومت مردم بر مردم است و بنابراين اسلام ويژگى و امتيازى براى حكومت در
نظر نگرفته است.

اگر گفته شود شكل حكومت اسلامى سلطنتى است، پس چرا حكومت ايران اسلامى «جمهورى
اسلامى» ناميده شده است؟

به هر صورت، آيا اسلام هيچ نظرى راجع به شكل حكومت ندارد و آن را به عهده
مردم نهاده كه خود هر نوع و هر شيوه اى كه خواستند براى حكومت انتخاب كنند; و يا اسلام نوع خاصّى از
حكومت را ابداع و ابتكار كرده است؟

درباره چيستى ساختار حكومت از نظر اسلام، از سوى صاحبان نگرش هاى فكرى گوناگون بحثهاى جدّى زيادى
صورت پذيرفته است بسيارى در پاسخ به سؤال از ساختار حكومت در اسلام، گفته اند اسلام شكل خاصّى را
براى حكومت پيشنهاد نمى كند.

اين پاسخ گرچه تا حدّى صحيح است، اما خالى از ابهام نيست و براى توضيح آن
لازم مى دانم به دو نكته اى كه نبايد از نظر دور داشت اشاره كنم:

الف ـ گستردگى و نسخ ناپذيرى قوانين اسلامى

نكته اول عبارت است از اين كه:

اسلام و قوانين اسلامى اختصاص به زمان و مكان خاصّى ندارد و براى همه
زمانها و همه جوامع نازل شده است. احكام ثابت و تغييرناپذير اسلامى به گونه اى وضع شده است كه در همه
اعصار و همه جوامع قابل اجراست.

از ديگر روى، حكومت ممكن است در يك محدوده كوچك و در يك جامعه كم شمار
و يك جزيره اى استقرار يابد، و ممكن است در يك كشور داراى يك ميليون جمعيّت و يا صد ميليون و حتّى در
كشورى چون هند و چين كه داراى يك ميليارد و حتّى بيش از آن تعداد جمعيّت است، استقرار يابد.

در هر
حال، حكومت مصاديق متعدّدى مى تواند داشته باشد:

يك جامعه كوچك داراى صد خانوار مى تواند حكومت
داشته باشد، يك كشور يك ميليارد جمعيّتى هم مى تواند برخوردار از حكومت باشد. حتّى احتمال دارد روزى
در روى كره زمين يك حكومت جهانى استقرار يابد.

با توجه به تنوّع حكومت ها، مى توان مقرّرات و مدلى را
براى حكومت ها ارائه داد كه همه حكومت ها را پوشش دهد؟

يا نبايد شكل خاصّى براى حكومت تعيين گردد و يا
اگر شكل خاصّى معرفى شد، مسلماً سازگار و متناسب با برخى از جوامع و حكومت ها خواهد بود و قابل اجرا
براى ساير جوامع نيست؟

مثلاً اگر بگوييم در هنگام ظهور اسلام، پيام اسلام ابتدا شعاع اندكى از جوامع
را پوشش داد و احكام آن ابتدا متوجه جامعه كوچك مدينه شد، حكومتى هم كه توسط رسول خدا پايه گذارى شد،
متناسب با جامعه آن روز بود كه شايد از صد هزار نفر تجاوز نمى كرد.

آيا مدل و شكلى كه اسلام براى حكومت
اسلامى معرفى مى كند، همان مدل و شكلى است كه حكومت پيامبر در صدر اسلام داشت، با همان ويژگى ها و
خصوصيّات متناسب با جمعيّت كم شمار آن روز و برخوردار از خصايص اخلاقى و فرهنگى خاصّ خود؟

/ 331