1ـ مرورى بر مطالب پيشين - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر ما مقايسه اى بين نظام اسلامى با نظامهاى دموكراسى رايج در دنيا و مردم سالار كه صرفاً متّكى به
رأى مردم هستند داشته باشيم، در مى يابيم كه نظام اسلامى كه بنابر عقيده ما بايد مستند به اذن خداوند
باشد و هم منشأ الهى دارد و هم از حمايت مردم و آراى آنها برخوردار است اعتبار مضاعفى دارد; چون ما
نيز رأى مردم را انكار نمى كنيم و براى آن احترام قائليم و بسيارى از نهادها و سازمانها در جمهورى
اسلامى ايران، با رأى مردم شكل مى گيرد; مثل انتخاب رياست جمهورى، نمايندگان مجلس، خبرگان رهبرى و
همچنين اعضاى شوراهاى اسلامى شهر و روستا كه همگى با رأى مردم انتخاب مى شوند.

از اين جهت عرض مى
كنيم:

نظام ما چون هم ناشى از اذن خداوند و هم برخوردار از حمايت مردمى است، از نظامهاى دموكراسى و
مردم سالار كه صرفاً متكى به رأى مردم اند از استحكام و استوارى بيشترى برخوردار مى باشد. اگر ما با
تئوريسين هاى نظام مردم سالار روبرو شويم، به آنها خواهيم گفت كه آنچه نظام شما دارد، نظام ما نيز
دارد و ما نيز معتقد به رأى و انتخاب مردم هستيم و به آن حرمت مى نهيم.

علاوه بر اين كه از نظر منطقى و
عقلانى نيز تئورى حكومت اسلامى بر تئورى نظام مردم سالار برترى دارد و چنانكه گفتيم نظام دموكراسى
از انسجام درونى و توجيه صحيح عقلى و منطقى برخوردار نيست و آميخته با تناقض است، اما تئورى ولايت
فقيه از نظر منطقى و عقلانى نيز مستحكم و استوار است و هيچ نوع تناقضى در آن وجود ندارد.

حاصل سخن اين است كه از سوى گروهى از روشنفكران و دگرانديشان اين شبهه مطرح شده است كه چرا خدا به
وسيله ارسال پيامبران و انزال كتب و شرايع آسمانى و وضع قوانين جزايى، مثل حدود و تعزيرات و قطع دست
و جريمه كردن و ساير مجازات ها آزادى را از مردم سلب مى كند و نمى گذارد هر كارى خود مى خواهند انجام
دهند و بر آنها فشار وارد مى كند; در صورتى كه اصل انسانيّت اقتضا مى كند كه انسان كاملاً آزاد باشد و
آزادى از ويژگى هاى مهمّ انسان است؟

پاسخ گفتيم كه آزادى مطلق با جوهر انسانيّت و مدنى و اجتماعى
بودن انسان ناسازگار است. وقتى بناست انسان از زندگى اجتماعى برخوردار باشد ـ زندگى اجتماعى اقتضا
مى كند كه جهت انتظام مردم قوانين و مقرّرات لازم الاجرايى وضع شود و بايد نهادى به نام دولت براى
ضمانت و اجراى قوانين وجود داشته باشد.

توجيه مذكور در همه نظامهاى دنيا و از جمله اسلام پذيرفته شده است و در طول تاريخ همه مردم بدان
ملتزم و معتقد بوده اند و هيچ اعتراضى در قبال آن صورت نپذيرفته است.

اما چنانكه گفتيم براى لزوم
وجود حكومت و اجراى مقرّرات و قوانين و احياناً اعمال فشار بر مردم، نظامهاى دموكراتيك و مردم سالار
توجيه منطقى كافى ندارند و تئورى حكومتى آنها از انسجام درونى برخوردار نيست و آميخته با تناقض است.

اما نظام اسلامى هم از توجيه جدلى برخوردار است; چون ما نيز طبق اصول نظامهاى مردم سالار عمل مى كنيم
و براى رأى و انتخاب مردم جايگاه و نقش مهمّى قائل هستيم و بسيارى از نهادهاى حكومتى با تكيه بر آراى
اكثريّت مردم شكل مى گيرد و هم از توجيه منطقى و عقلى مبتنى بر اصول برهانى برخوردار است; از جمله اين
كه حاكميّت در اصل از آن خداست، چون مردم بندگان و مملوك خدا هستند و بالاصاله خداوند حقّ تصرف و
اِعمال حاكميّت در بندگان و مملوك خود را دارد، و حاكميّت ديگران وقتى صحيح و بر حق است كه مبتنى بر
اذن و خواست خداوند باشد; يعنى، تنها با اجازه و اذن خداوند عده اى مى توانند بر بندگان خدا حكومت
كنند و حكومت هايى كه منشأ الهى ندارند و مستند به اذن پروردگار عالم نيستند، باطل و بر خلاف حق و
اصول عقلانى مى باشند.

1ـ مرورى بر مطالب پيشين

در جلسه قبل گفتيم كه عقل و وجدان انسان يك سرى بايدها و نبايدهاى رفتارى را به انسان عرضه مى كند و
دستورات و فرمانهايى را صادر مى كند و در نتيجه محدوديّت هايى براى انسان ايجاد مى گردد; اما چون آن
محدوديّت ها از ناحيه نيروى درونى و نهاد خود انسان به وجود آمده، موجب سلب آزادى انسان نمى گردد و
كسى ادعا نكرده است كه حكم و توصيه هاى وجدان، آزادى هاى انسان را سلب مى كند.

شبيه اين توصيه و
دستورات درونى ناشى از وجدان و عقل انسان، براى معتقدان به دين و خداوند اوامر و دستوراتى است كه از
ناحيه منابع خارجى و بيرونى; يعنى، خدا و پيامبر صادر شده اند. همچنان كه وجدان و عقل از ما مى خواهد
كه فلان كار را انجام دهيم، خداوند نيز تكاليفى را براى ما لازم دانسته است.

/ 331