11ـ دليل واهى نسبى گرايان بر واقع نما نبودن زبان قرآن - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

11ـ دليل واهى نسبى گرايان بر واقع نما نبودن زبان قرآن

متأسفانه در پرتو آزادى بيان و مطبوعات و فضاى باز سياسى كه در دانشگاهها و ساير مراكز وجود دارد و
نيز به دليل ضعف فرهنگى آموزشگاههاى رسمى و غير رسمى ما و نيز به دليل كوتاهى ها و بى توجهى هايى كه
برنامه ريزان نظام آموزش و پرورشى ما، بخصوص در سطح دانشگاهها، در دوران پس از انقلاب داشته اند و
هنوز هم اين كوتاهى ها تداوم دارد، تبليغات مسموم و گسترده اى عليه آموزه هاى دينى و ارزشهاى اسلامى
انجام مى گيرد و كار به جايى رسيده است كه سؤال روز برخى از دانشجويان اين است كه وقتى در قرآن اسطوره
ها، داستانها و استعارات و كناياتى آمده است كه معناى حقيقى آنها مراد نيست و معناى مجازى آنها
اراده شده است، از كجا كه ساير مطالب قرآنى چنين نباشد؟

شايد از كلماتى چون خدا، وحى و قيامت نيز
معناى مجازى و غير واقعى و غير حقيقى اراده شده باشد؟

آرى دستاورد تئورى هايى چون نسبيّت معرفت و
سمبليك بودن زبان دين و تفسير هرمنوتيك متون دينى حملات سيل آسا به ارزشها و اعتقادات ريشه دار و
والايى است كه در گذر تاريخ به فرهنگ و جامعه ما غنا و عظمت بخشيده است و افتخارات ديروز و امروز ملّت
ما در پرتو همين ارزشها و اعتقادات اصيل اسلامى پديد آمده اند و مسؤوليت پاسدارى از امانت همه انبيا
و اولياى خدا را به عهده گرفته اند.

در پرتو چنان نسبيّت گرايى و شكاكيّت است كه مى گويند، كسى نبايد رأى و نظر خود را مطلق بداند و بايد
به قرائت هاى مختلف از دين احترام نهاد و چون بيان و زبان قرآن واقع نما نيست و سمبليك است، هر كسى مى
تواند تفسير و قرائت مستقلّى از آيات قرآن داشته باشد.

سخن ما اين است كه آنان به اين بهانه كه در
قرآن مثلها، استعارات و داستانهايى ذكر شده، ادّعا مى كنند كه اصلاً قرآن درصدد بيان حقايق و واقعيت
ها نيست و تنها درصدد ارائه يك سلسله افسانه ها و سخنان كنايى و استعارات مى باشد.

آيا اگر در كتاب،
مقاله و نوشته اى شعرى و مَثَلى نيز ذكر شده بود، بايد آن كتاب را به عنوان كتاب شعر و مَثَل معرفى
كرد؟

اگر گوينده اى در لابلاى سخنان خود لطيفه و طنزى گفت، آيا بايد همه سخنان او را فكاهى و طنزآميز
معرفى كرد؟

اگر كسى به مناسبتى در سخنان خود از مثل، شعر، استعاره، تشبيه و تعبير كنايى و مجازى
استفاده مى كند، به آن معنا نيست كه همه سخنان او شعر، اسطوره و مجموعه اى از استعارات و امثال و
كنايات و تشبيهات است. در اين صورت، هيچ نويسنده اى حق ندارد در كتاب علمى خود مثل، شعر و طنز ادبى
ذكر كند والاّ كتاب او كتاب اشعار و طنز معرفى مى شود.

اگر خداوند در قرآن مَثَلى ذكر كرده است، آيا
بايد اين سخن خداوند:

«وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ ءَادَمَ بِالْحَقِّ...» [1]

را نيز افسانه
و مَثَل تلقى كنيم؟

آيا اين فرموده خداوند:

«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِّ
نَزَلَ...» [2]

"و ما قرآن را بحق نازل كرديم و بحق نازل شد."

شعر و افسانه است؟

از جمله مستندات و دلايلى كه براى اعتبار نظريه هرمنوتيك و تأويل و تفسير متون ذكر مى كنند اين است
كه مسلمانان، در طول تاريخ، دست به تأويلات و تفسيراتى زده اند و عرفا كتابهايى در باب تأويل و تفسير
نوشته اند; معلوم مى شود كه قرآن نيز تأويلات گوناگونى دارد.

همان طور كه عرفا تأويلات و تفسيراتى را
ذكر كرده اند، ما نيز حق داريم تأويلات و تفسيرات جديدى ذكر كنيم; گرچه نتيجه و برايند تأويلات ما
كاملاً متفاوت و متضاد با تأويلات عرفا باشد.

بعلاوه، در روايات نيز به وجود تأويلات و بطون قرآن
اشاره شده كه برخلاف معنايى است كه ظاهر آيات اقتضا مى كند، و وجود بطنها و تأويلهاى مختلف براى قرآن
دليل آن است كه تفسيرها و تأويلات گونه گونى مى توان براى آيات ارائه كرد; ما نيز به اين كار دست مى
زنيم و چون نمى توان تشخيص داد كه كدام تأويل صحيح و كدام تأويل نادرست است بايد همه آنها را معتبر
بدانيم!

مى گوييم:

بله قرآن نيز بر وجود آيات متشابه و لزوم تفسير آنها بر اساس محكمات آيات اشاره
دارد. در رواياتى نيز آمده است كه قرآن داراى بطون و لايه هاى گوناگونى است، اما در هيچ كجا نيامده
است كه ظاهر آيات و كلمات و الفاظ حجّيت ندارند و حقايقى را براى ما آشكار نمى سازند.

فرق است بين اين كه بگوييم علاوه بر ظاهر آيات و اعتبار آنها، مطالب عميق ترى در قرآن وجود دارد به
نام بطون و تأويلات آيات، با اين كه ادعا شود كه اصلاً ظواهر آيات اعتبار ندارند و تنها تاويلات و
برداشت هايى كه ما مى توانيم از آيات داشته باشيم معتبرند، آن هم برداشت ها و تأويلاتى كه بر اساس
ذهنيّات تأويل كننده به دست مى آيند و زاييده ذهن او هستند. بدين ترتيب تأويلات متكثّر و متفاوت و
متضادى به عنوان قرائت هاى گوناگون از دين معرفى مى شوند و از ما مى خواهند كه به آنها احترام
بگذاريم!


[1]ـ مائده/ 27.

[2]ـ اسراء/ 105.

/ 331