1ـ نهضت مشروطيّت و آغاز ترويج ارزشهاى غربى
در مباحث طرح شده پيرامون «نظريه سياسى اسلام» ضمن تبيين ديدگاههاى اسلام، به برخى از لغزشگاه هايىكه بر اثر نفوذ فرهنگ الحادى غرب در جامعه ما پديد آمده، اشاره كرديم و روى عواملى كه موجب لغزش گشته
اند تكيه داشتيم، تا مردم ما، بخصوص جوانان عزيز و آينده سازان و وارثان اين انقلاب، به آن لغزشها
مبتلا نگردند. از جمله لغزشگاههايى كه در بحث پيشين نيز بدان پرداختيم، مبحث آزادى و دموكراسى است.از آغاز نهضت مشروطيّت به اين سو كه ارتباط فرهنگى ما با غرب گسترده تر گشت، فراماسون ها و غربزدگان
مفاهيم و ارزشهايى را كه در غرب رايج بودند و داراى رويه ها و ابعاد گوناگونى بودند، به عاريت گرفتند
و به ترويج آنها در جامعه اسلامى ما پرداختند. البته به دلايلى زمينه رواج آن مفاهيم ـ از جمله مفهوم
آزادى و مفهوم دموكراسى ـ در جامعه ما فراهم بود:از آنجا كه مردم ما از ظلم و ستم درباريان خودكامه و
مستبد به تنگ آمده بودند، براحتى به نداى آزادى پاسخ مى دادند و وقتى كسانى شعار آزادى سر مى دادند،
مردم با آغوش باز از آن استقبال مى كردند و در نتيجه، آن شعار تبديل به يك شعار همگانى و مردمى شد و
طرفدارى از آزادى و آزادى خواهى مقبوليّت عام يافت.البته آنچه مردم به دنبال آن بودند، آزادى از قيد
حكومت هاى خودكامه و مستبد و مخالف ارزشهاى اسلامى بود. ولى آنچه غربزدگان و دست پروردگان غرب دنبال
مى كردند، بُعد و رويه ديگر آن مفهوم; يعنى، آزادى از قيد اسلام بود.آنها در پرتو آن شعار و ترويج
مفهوم آزادى درصدد بودند كه مردم را از اسلام دور كنند، تا ديگر پايبند قوانين و مقرّرات و ارزشهاى
اسلامى نباشند.همچنين مردمى كه از حكومت زورمداران، خوانين و فئودال ها به تنگ آمده بودند، از شعار دموكراسى
استقبال كردند و در پرتو آن خواهان حاكميت مردم بر سرنوشت خويش بودند، نه اين كه حاكمان زورمدار،
سرمايه داران و فئودال ها سرنوشت آنها را رقم زنند.اين آن بُعد و برداشتى بود كه مورد قبول و پذيرش
جامعه ما قرار گرفت. اما كسانى كه اين مفهوم را به طور عام ترويج مى كردند و به تقديس و پرستش اين
ارمغان غرب مى پرداختند و ديگران را نيز به پرستش آن دعوت مى كردند، هدفشان از طرح شعار دموكراسى اين
بود كه ارزشهاى اسلامى كنار نهاده شود و دين از عرصه حيات سياسى جامعه حذف گردد و آراء و خواست مردم
جايگزين ارزشهاى اسلامى و مذهبى گردد.كسانى كه به اين هدف پليد غرب زدگان و فرماسون ها واقف نبودند،
به طور مطلق اين شعار را مى پذيرفتند; اما كسانى كه دورانديش و تيزبين بودند، عكس العمل نشان دادند و
در راه روشن كردن مردم و آگاهانيدن آنان نسبت به توطئه عناصر خودفروخته حتّى حاضر شدند جانشان را
فدا كنند و با همه وجود اعلان كردند كه آزادى و دموكراسى مطلق كه حتّى مستلزم مخالفت با اسلام و
مقرّرات اسلامى باشد، از ديدگاه اسلام و شريعتْ مطرود و محكوم است.جُرم شهيد شيخ فضل الله نورى(قدس سره) اين بود كه با دموكراسى و مشروطه غربى كه ارزشهاى دينى و الهى
را ناديده مى گرفت مخالفت مى كرد و در برابر مشروطه مطلقه، مشروطه مشروعه را مطرح مى كرد. او مى گفت:ما مشروطه را به طور مطلق نمى پذيريم و مشروطه اى را مى پذيريم كه موافق شرع و احكام و قوانين اسلامى
باشد، ولى ديگران دم از مشروطه مطلقه زدند و برايشان مهم نبود كه موافق شرع باشد و يا نباشد; و براى
پيشبرد هدف ننگين خويش آن روحانى عالى مقام را به اتّهام طرفدارى از استبداد و مخالفت با مشروطه به
دار آويختند و به شهادت رساندند. البته اين جدال و كشمكش بين اصولگرايان و اسلام خواهان از يك سو، و
دگرانديشان و غرب زدگان از سوى ديگر، تاكنون ادامه دارد.
2ـ ناخشنودى برخى نويسندگان از طرح آزادى مطلوب در اسلام
در سال گذشته، به مناسبتى ما در مورد آزادى و دموكراسى بحث كرديم و گفتيم كه در جامعه ما آزادى مطلققابل قبول نيست و آنچه در فرهنگ اسلامى ما و در قانون اساسى پذيرفته شده، آزادى مشروط است. طبق اصل
چهارم قانون اساسى، اصول قانون اساسى و قوانين موضوعه و مصوّبات مجلس و مقرّراتى كه مراجع ذى صلاح
وضع مى كنند، در صورتى معتبرند كه با عموم و اطلاق ادله شرعى مغايرت و مخالفت نداشته باشند. پس حتّى
اگر يكى از اصول قانون اساسى با عموم و اطلاق آيات و روايات مخالفت داشت، فاقد اعتبار است !