5ـ تفكيك حوزه قرائت هاى نسبى از حوزه قرائت هاى مطلق
بى ترديد نقد و بررسى نظريه «نسبيت معرفت» كه مدّتى نبستاً طولانى از طرح آن در كشور ما مى گذرد و درباب آن كتابها و مقالات فراوانى نگاشته شده است، زمانى طولانى مى طلبد و در اين مجال ما به اختصار
بدان پاسخ مى گوييم:ابتدا اين سؤال را مطرح مى كنيم كه آيا در نظر معتقدان به نظريه «قبض و بسط
شريعت» هر قضيه اى كه در دين مطرح مى شود، مى تواند چند تفسير، برداشت و قرائت داشته باشد؟يا تنها
برخى از قضاياى دينى داراى تفاسير و قرائت هاى مختلف هستند؟غالب دلايلى كه آنها بدان تمسّك جسته
اند، تنها اختلاف برداشت و تفسير را در برخى از گزاره هاى دينى اثبات مى كند; اما آنها اين دليل خاص
را تعميم مى دهند و آن را به كلّ حوزه دين و همه گزاره هاى دينى سرايت مى دهند و نتيجه مى گيرند كه همه
گزاره هاى دينى قابل قرائت ها و برداشت هاى متفاوت هستند. از جمله دلايل ايشان اختلاف فتاواى
مجتهدان و فقهاء است.ادعاى آنها اين است كه در حوزه اسلام و فقه، فتاواى مجتهدان متفاوت اند. يكى مى گويد نماز جمعه واجب
است و ديگرى مى گويد واجب نيست. يكى مى گويد بازى شطرنج حرام است، اما ديگرى آن را حلال مى داند. يكى
مى گويد فلان موسيقى حرام است و ديگرى مى گويد حلال است.پس فتواها و برداشت هاى فقهاء و مجتهدان نسبى
و متغيّر است و از ثبات برخوردار نيست، تا آنجا كه ممكن است حتّى يك مجتهد دو فتواى متفاوت داشته
باشد; چنانكه برخى از فقها زمانى فتوايى مى دهند و پس از مدّتى از آن فتوى منصرف مى شوند و فتواى
جديدى عرضه مى كنند. پس اين تفاوت فتاوى و برداشت ها دليل آن است كه معرفت و قرائت ما از دين نسبى و
قابل تغيير است و امكان ندارد كه معرفت وشناختى از دين ثابت و مطلق باشد.عرض مى كنيم همه و حتّى آن شخص بى سوادى كه در روستاى دور افتاده اى زندگى مى كند مى دانند كه فتاواى
مجتهدان در حوزه فروع دين و برخى از تكاليف دينى متفاوت است. اما اين تفاوت فتاوى دليل نمى شود كه شما
ادعا كنيد كه حتّى معرفت پيغمبر(صلى الله عليه وآله)از وحى اى كه به او شده مطلق نيست; چون معرفت
پيغمبر نيز از مقوله معرفت هاى بشرى است و خطا بردار است!يعنى وقتى خداوند در قرآن مى فرمايد: «قُلْ
هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و يا «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ
الرَّحِيمُ» [1]گفته شود نمى دانيم كه وحى خداوند چيست. ما از طريق فرموده پيامبر كه ادعا كرده
خداوند به او وحى كرده است، مطلع شده ايم كه به پيامبر وحى شده، اما از ماهيّت وحى الهى اطلاعى
نداريم. آنچه را پيامبر به عنوان وحى خداوند به ما ارائه كرده، حقيقت وحى خداوند نيست، بلكه حاصل
معرفت و فهم او از وحى است; و چون فهم او انسانى و خطا بردار است، احتمال مى دهيم كه او در تلقّى و
گرفتن وحى اشتباه كرده باشد. خداوند چيز ديگرى را مى خواسته بيان كند و او عوضى و اشتباهى فهميده است
و معرفت خود را به عنوان وحى خداوند تلقّى كرده است.حاصل چنين نگرشى اين است كه فهم هيچ كس از هيچ يك
از آيات قران معتبر نيست و در همه آنها احتمال خطا و اشتباه وجود دارد!آيا اين هم قرائت جديدى از دين است؟آيا دايره قرائت ها تا اين قدر گسترده و بى حدّ و مرز است؟مى
پذيريم كه اختلاف در فتوا وجود دارد، اما آيا وجود خدا نيز قابل تشكيك است و مى توان پذيرفت كه به نام
اسلام و محتواى وحى قرآنى كسى وجود خدا را اثبات، و ديگرى نفى كند و هر دو ادّعا به نام دو معرفت دينى
معتبر باشد؟! و آيا در مقابل آنچه همه علماى شيعه و سنّى از همه فرق اسلامى، در طول 1400 سال، گفته اند و
بيان كرده اند، ما مى توانيم ادعا كنيم كه آنها اشتباه كرده اند و بد فهميده اند و آنها قرائت خودشان
را ابراز كرده اند، ما نيز قرائت خودمان را داريم؟پاسخ اين سؤال كه تا چه اندازه در دين ممكن است قرائت هاى مختلف وجود داشته باشد، اين است كه وجود
قرائت هاى مختلف تنها در حوزه مسائل فرعى دين پذيرفته است، نه مسائل اصلى دين. آن هم در مسائل ظنّى كه
امكان اختلاف در آنها وجود دارد، نه مسائل قطعى و اجماعى و اتّفاقى. بعلاوه، در حوزه مسائل فرعى و
ظنّى دين تنها نظر متخصّصان و صاحب نظران دينى معتبر است، نه هر كسى كه تازه از راه رسيده است.نظر
كسانى معتبر است كه بيش از پنجاه سال نزد اساتيدى چون مرحوم آيت اللّه بروجردى، امام خمينى و علاّمه
طباطبايى، رضوان اللّه عليهم، درس خوانده باشند و در اين راه سختى ها و ناملايمات را بر خود هموار
ساخته باشند و برخوردار از تقواى در رفتار، فهم و تحقيق و استنباط باشند و تحت تأثير هوسها و جوّسازى
ها قرار نگيرند. در حوزه دين نظر هر هوسباز غربزده تازه از راه رسيده اى كه چند صباحى درسى خوانده است
و خود را كارشناس دين معرفى مى كند معتبر نيست.نتيجه آن كه اختلاف نظر و وجود قرائت هاى مختلف تنها در حوزه مسائل ظنّى و متشابهات دين پذيرفته است،
در مسائل قطعى اسلام، محكمات، ضروريات، بيّنات اسلام تنها يك قرائت وجود دارد و آن قرائت خداوند و
پيامبر اوست و در آن عرصه مجالى براى اختلاف نظر و تشكيك و ارائه قرائت هاى متفاوت نيست، كما اين كه
در طىّ هزار و چهار صد سال كه از عمر اسلام مى گذرد، اختلافى در آنها رخ نداده است. ما شاهد بوديم كه
وقتى حضرت امام حكم اعدام (سلمان رشدى) مرتد را صادر كردند، همه علماى اسلام آن را تأييد كردند و هيچ
مخالفتى از سوى آنها بروز نكرد و يك صدا گفتند كه آنچه امام فرموده حكم اسلام است.البته برخى از
غربزده هاى از راه رسيده كه بهره اى از اسلام ندارند با آن حكم مخالفت كردند و گفتند:قرائت ما از
اسلام چنين نيست. امّا روشن است كه عقلاى عالم تنها براى نظر كسانى ارزش و اعتبار قائل هستند كه در
حوزه معرفتى مربوط، صاحب نظر باشند و با روش صحيحِ تحقيقِ متناسب با آن علم، تحقيق و اظهار نظر كنند.
[1]ـ بقره/ 163.