1ـ نظريه سياسى اسلام و شبهه محدود گشتن آزادى - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1ـ نظريه سياسى اسلام و شبهه محدود گشتن آزادى

با توجه به اين كه جامعه اسلامى بايد بر اساس احكام و قوانين اسلامى و قوانين متغيّرى كه در چارچوبه
ارزشهاى اسلامى وضع مى شود اداره گردد و سيستم حكومتى بايد با قوانين اسلام منطبق باشد و مجريان
قانون نبايد از محدوده احكام و دستورات اسلامى پا را فراتر نهند و مردم نيز موظف اند كه به قوانين
اسلامى عمل كنند، حال اين سؤال اساسى مطرح مى شود كه آيا چنين نظريه اى با آزادى انسان سازگار است؟

انسان بايد در وضع مقررات زندگى خود و در كيفيّت اجراى آن آزاد باشد، اين كه بگوييم حتماً بايد در
اين چارچوب حركت كند و اين مقررات را رعايت كند، با اصل آزادى انسان كه يكى از حقوق مسلّم بشر است
منافات دارد.

پيش از پرداختن به شبهه و سؤال فوق، لازم است نكته اى را به عنوان مقدمه عرض كنم كه در بحثهاى ديگر
نيز مورد استفاده قرار مى گيرد و بايد با دقّت مورد توجه قرار گيرد:

هنگامى كه ما با مفاهيم عينى و


انضمامى سروكار داريم، تفاهم چندان مشكل نيست.

براى مثال، در علوم طبيعى ما با مفاهيم عينى روبرو
هستيم; يعنى، وقتى مى گوييم آب، حركت و برق; و در امور پزشكى، وقتى مى گوييم چشم، گوش، دست و پا، معده،
ريه و كبدْ تفاهم درباره اين مسائل آسان است; زيرا همه مى فهمند كه منظور از اين الفاظ چيست.

بله ممكن
است بندرت موارد ابهام آميزى وجود داشته باشد، مثل اين كه اگر آب گل آلود بود، باز هم آب هست يا نه؟

اين گونه موارد نادر است و غالباً آنجا كه سروكار ما با مفاهيم عينى و انضمامى است چندان مشكلى در
تفاهم پيش نمى آيد. اما آنجا كه سروكار ما با مفاهيم انتزاعى است ـ مثل مفاهيم فلسفى و مفاهيمى كه در
علوم انسانى مانند روان شناسى، جامعه شناسى، حقوق، علوم سياسى و امثال آنها به كار مى رود ـ تفاهم
مشكل مى شود.

گاهى واژه اى داراى تعريفهاى بسيار متغايرى است و اين اختلاف در تعاريف كه براى اين
واژه ذكر مى شود، موجب بروز مشكلات بسيارى در تفاهم مى شود. غالباً در بحثهايى كه بر سر چنين واژه
هايى درگير مى شود، افراد به نتيجه قطعى و مشخصى نمى رسند.

براى مثال، همه با واژه فرهنگ آشنا هستيم و اين واژه در نظام آموزشى، در سطوح گوناگون، فراوان به كار
رفته است و همچنين در اشعار و ادبيات و سخنان روزمره; با اين وجود اگر از كسى بپرسند فرهنگ چيست؟

شايد
در بين هزاران نفر، يك نفر پيدا نشود كه درست بتواند فرهنگ را تعريف كند. حتى متخصصينى كه در مقام
تعريف واژه فرهنگ برآمده اند، معتقدند كه اين واژه از پنجاه تا پانصد تعريف دارد!

طبيعى است كه وقتى
اصطلاح شايعى چنين ابهامى در تعريف آن باشد، آن ابهام و تفاوت نگرشْ مسائل و دغدغه هاى اجتماعى را
نيز تحت تأثير خود قرار مى دهد.

از اين رو، وقتى سخن از توسعه فرهنگى به ميان مى آيد، سؤال مى شود
توسعه فرهنگى چيست و مصاديق آن كدام است؟

و در چه صورت و چگونه فرهنگ توسعه مى يابد؟

اگر بودجه اى در
مجلس شوراى اسلامى براى توسعه فرهنگى تصويب شد، اگر مصارف مشخص و مصاديق روشنى براى آن در نظر گرفته
نشود، در هر وزارتخانه اى از اين واژه انتزاعى به نوعى تعريف مى شود و مصاديق خاصى مطمح نظر قرار مى
گيرد و زمينه براى سوء استفاده سودجويان فراهم مى شود.

/ 331