3ـ طرح شبهه فوق از رويكردى ديگر - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3ـ طرح شبهه فوق از رويكردى ديگر

برخى گفته اند كه با توجه به توسعه و تكاملى كه در عرصه هاى گوناگون در زندگى انسان فراهم آمده است و
با توجه به باورها و نگرشها و ساختارهاى جديد فكرى و لوازمى كه براى تمدّن جديد بشر حاصل گشته، دين
امروزين بايد به دنبال بيان حقوق انسانها باشد، نه ارائه تكليف و دستورات الزامى.

انسانهاى پيشين
چون مواجه با نظام بردگى و حاكميّت زور و استبداد بودند، به تكاليف و مسؤوليت هايى كه براى آنها
معيّن مى گرديد گردن مى نهادند. اما اكنون عصر بردگى و بندگى بشر سپرى گشته، دوران آقايى و خليفة
اللهى او فرا رسيده است. بشر امروز دنبال تكليف نيست، بلكه به دنبال گرفتن حق خويش است.

بواقع، مدرنيسم و تمدّن جديد ديوارى بلند بين ما و انسان پيشين كه تابع و برده و سرسپرده بود و به
ديگران سوارى مى داد ايجادكرده است; از اين رو، انسان مدرن پرونده تكليف و مسؤوليت پذيرى را كه به
دوران بربريّت و ارتجاع تعلق داشت ـ درهم پيچيده است و دنبال بازستاندن حقوقش هست.

امروزه، سخن گفتن
از تكليف و انجام وظيفه واپس گرايى و برگشت به عصر قبل از مدرنيسم است و در اين عصرى كه سخن از حقوق
بشر است و به بركت دموكراسى انسان از قيد و بند بندگى و استثمار رها گشته، وقت آن رسيده كه اديان
قديمى را كه متناسب با عصر بردگى شكل گرفته بودند و از تكليف و وظيفه سخن مى راندند، كنار نهيم و به
دين جديدى روى آريم كه از حقوق انسانها سخن گويد.

شبهه كنندگان براى جامه عمل پوشيدن به سخن و هدفشان و براى اين كه انظار و افكار جامعه بخصوص جوانان
را به سوى اين قبيل سخنان جلب گردد، از وسايط گوناگون بهره مى جويند و گاه با گزينش قالبى زيبا و
فريبا براى سخن خويش و طرح آن در گفتار ادبى و شعرگونه و جذّابْ حلاوت و جذابيّت ويژه به آن مى بخشند.

اما ما بدور از هياهو و جنجالهايى كه به راه مى اندازند و خفقانى كه ممكن است فراروى مدافعين حق و
ديانت و سلامت جامعه قرار دهند، بر اساس منطق صحيح و استوار درصدد پاسخگويى بر مى آييم:

4ـ پاسخ شبهه فوق

اين كه به طور مطلق گفته شود انسان امروز فقط به دنبال حق است نه تكليف، سخن گزاف و باطلى است; چنانكه
فلاسفه حقوق نيز مى گويند:

هيچ حقّى براى شخصى ثابت نمى گردد، مگر اين كه متقابلاً تكليفى براى
ديگران تحقق مى يابد.

مثلاً اگر حق استفاده از هواى سالم و پاكيزه براى شهروندى ثابت شد، ديگر
شهروندان مكلّف اند هوا را آلوده نكنند. پس اگر همگان حق آلوده ساختن هوا را داشته باشند، حق استفاده
از هواى سالم بى معنا خواهد بود. همين طور اگر كسى حق دارد در اموال خويش تصرف كند، بايد ديگران مكلّف
باشند كه به اموال او دست درازى نكنند; والاّ حق بهره جويى از اموالْ تحقق عينى نمى يابد.

همچنين هر
حقّى براى كسى ثابت گردد، ملازم است با تكليفى كه او در قبال ديگران دارد:

اگر كسى حق بهره بردن از
دستاوردهاى جامعه را دارد، متقابلاً مكلّف است كه به جامعه خدمت رساند و مسؤوليت و تكليف بپذيرد و
سربار ديگران نباشد. بنابراين، حق و تكليف ـ به دو معنى ـ ملازم يكديگرند و اين گفته كه انسانها فقط
به دنبال حقّ اند و تكليف نمى پذيرند مردود است.

با توجه به اين كه همه دانشمندان الهى و غيرالهى و فلاسفه حقوق بطور كلى مسؤوليت و تكليف را نفى نمى
كنند و بلكه به وجود تكليف و تعهد اذعان دارند، در مى يابيم كه مقصود از تكليف در سخنان شبهه افكنان
تكليف الهى است.

روح سخنان آنان به اين بر مى گردد كه خداوند نبايد تكليفى را بر ما الزام كند والاّ
از نظر آنان نيز گريزى از تكاليف اجتماعى در قبال حقوقى كه افراد از آنها برخوردارند نيست; چرا كه
اين تكاليف مورد پذيرش همه خردمندان است.

مؤيد آنچه عرض كردم اين است كه آنان به صراحت گفته اند،
رابطه مولويّت و عبوديّت و صدور امر از ناحيه مولى و لزوم اطاعت از او متناسب با فرهنگ برده دارى است.

/ 331