4ـ لزوم رعايت ارزشها و مقدّسات هر جامعه - نظریه سیاسی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظریه سیاسی اسلام - نسخه متنی

محمد تقی مصباح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر اين اساس،

اگر وقتى انسان وارد دنيا شد دست و پايش فلج باشد و زبانش لال باشد، چه ارزشى دارد؟

ارزش انسان در اين
است كه آزاد باشد كه هر كجا خواست برود و هر حركتى كه خواست با دستش انجام دهد و هر چه مى خواهد بگويد.

حال كه انسان تكويناً آزاد آفريده شده است، قانوناً نيز بايد آزاد باشد!

اين همان مغالطه طبيعت
گرايانه است كه از «است» «بايدِ» ناصحيح استنباط شده است. ما اگر بخواهيم به اين مسائل جدّى
بپردازيم، نيازمند ارائه بحثهاى فلسفى دقيق و آكادميك هستيم و به اين زودى ها به نتيجه نخواهيم
رسيد.

همان طور كه بيان شد، اگر بخواهيم درباره تعريف آزادى بحث كنيم، بايد دهها تعريف را بررسى كنيم; از
اين رو، بهتر است كه روى مصاديق آن بحث كنيم و به كسانى كه فرياد آزادى سر مى دهند بگوييم:

آيا اجازه
مى دهيد كه كسى سيلى محكمى به گوش شما بزند و استدلال كند كه آزادم؟

قطعاً پاسخ منفى است و خواهند گفت
بديهى است كه منظور ما اين نيست; زيرا اين تجاوز به حق ديگرى است. پس نتيجه مى گيريم كه آزادى در حدّى
مطلوب است كه موجب تجاوز به حقوق ديگران نشود و آزادى مطلق نيست. حال اگر بگوييم اجازه مى دهيد كسى
هرچه خواست درباره فاميل و ناموس شما بگويد؟

او به شما كتك نمى زند، بلكه تنها به شما بى حرمتى مى كند
و فحش و ناسزا مى گويد. طبيعى است كه اجازه نخواهد داد، چون اين رفتار نيز تجاوز به حقوق ديگران است و
عِرض و ناموس هر كس، در جامعه، محترم است. پس معلوم مى شود كه تجاوز به عِرض و ناموس منحصر به تجاوز
فيزيكى نيست.

حال اگر كسى بخواهد در روزنامه بر عليه او بنويسد و آبرو و شخصيّت او را با مقاله و نوشته اى لكه دار
كند، آيا در اين صورت كه برخورد فيزيكى صورت نگرفته و با زبان به او توهين و بى حرمتى نشده، او اجازه
خواهد داد؟

مسلماً او اجازه نخواهد داد و آن عمل را تجاوز به حقوق و به خطرافكندن عرض و ناموس خود مى
داند و اجازه نمى دهد كه ديگران آبرويش را بريزند و حقوقش را پايمال كنند. پس تاكنون سه قيد اصلى براى
آزادى مورد تأييد قرار گرفت و اگر اين قيود رعايت نشود، به حقوق ديگران تجاوز شده است.

4ـ لزوم رعايت ارزشها و مقدّسات هر جامعه

نكته ديگرى كه بايد به آن بپردازيم اين است كه ارزشها و مقدّسات در جوامع متفاوت اند و بطور نسبى
مورد نظر قرار مى گيرند.

براى مثال، در برخى محيطها اگر كسى به دلخواه با خواهر كسى يا دختر كسى رابطه
اى برقرار كند عيبى ندارد.

همان گونه كه در كشورهاى اروپايى و آمريكايى بدون استثناء اگر هر كسى با
هر زنى روابط دوستانه برقرار كند، به هر جا كه بينجامد هيچ اشكالى ندارد; چون با رضايت طرفين است. اما
اگر شاكى برود، در دادگاه، شكايت كند كه به عُنف به من تجاوز شده است و من راضى نبودم، دادگاه به
شكايت او رسيدگى مى كند.

اما صِرف اين كه مرد و زنى دوستانه و به دلخواه خود روابطى داشته باشند عيبى
ندارد!

حال اگر كسى به يك نفر بگويد:

من با خواهر شما دوست هستم و ديشب هم فلان جا بوديم، در فرهنگ
اروپايى اين سخن زشت نيست و چه بسا خوشنود هم بشوند; اما در جامعه و محيط ما زشت است و فحش تلقى مى شود
و كسى حق ندارد چنين سخنى بگويد.

از اينجا يك نتيجه ديگرى مى گيريم و آن اين است كه هر جامعه اى براى خود ارزشهايى دارد و چيزهايى را
محترم و داراى قداست مى شمارد، در حالى كه ممكن است در جامعه ديگرى اين قداست ها و ارزشها مطرح نباشد.

حال مبناى اين قداست ها و ارزشها كدام است؟

بى شك مبناى اين قداست ها و ارزشها فرهنگ و محيط اجتماعى و
باورهاى هر جامعه است و بديهى است كه اين ارزشها براساس جامعه، فرهنگ و محيط اجتماعى هر فرد در هر
كشورى تعريف مى شود.

لذا اگر در محيطى، براساس فرهنگ خاص آن مردم، چيزى قداست داشت و محترم بود،
نبايد به آن تجاوز و بى احترامى كرد و هر كس در هر محيطى حق ندارد كه هر چه خواست بگويد; بلكه بايد به
گونه اى سخن گويد كه به مقدّسات آن مردم بى احترامى نشود.

دريافتيم كه آزادى داراى قيودى است و بطور خاص در هر جامعه بايد ارزشها و مقدّسات آن جامعه محترم
شمرده شود. لازمه آزادى اين نيست كه انسان هرچه خواست بگويد و به هر قسم كه خواست عمل كند.

بله در
محيطى كه سخنى را بى احترامى تلقى نمى كنند، گفتنش رواست; اما در جامعه اى كه آن سخن و يا عمل بى
احترامى به مقدّسات جامعه و مذهب تلقى مى شود، كسى حق ندارد بدون توجه به ارزشها و مقدّسات هرچه
خواست بگويد و هر كار خواست انجام دهد و كسى چنين اجازه اى نمى دهد.

/ 331