مديريّت جامعه شباهت بيشترى به معصوم داشت و توانست حكومت تشكيل دهد، در تدبير امور جامعه همه اختيارات امام معصوم را خواهد داشت. وقتى ولىّ فقيه از اين اختيارات وسيع برخوردار بود، همه مقرّرات، آيين نامه ها و دستورالعملهايى كه در حكومت اسلامى كه تحت فرمان ولىّ فقيه است، انجام مى پذيرد، تنها با امضا و اذن او، مشروعيّت مى يابند. هيچ كس ديگر مستقيماً و مستقلاً و بدون اذن او نه حقّ قانونگذارى دارد و نه حقّ اجراى مقررات دولتى. همه امور حكومتى با اجازه و اذن او رسميّت مى يابد.در حوزه حكومت او، افراد يا با نصب او متصدّى اجراى قوانين مى شوند و يا اگر طبق مقرّرات و فرمول تعيين شده اى برگزيده مى شوند، وقتى مسؤوليت آنها رسميت مى يابد كه با تنفيذ و اجازه ولىّ فقيه همراه گردد. پس چه در مورد تصويب مقرّرات و چه در مورد اجراى آنها اگر اجازه و اذن ولىّ فقيه كشف نشد، هيچ اقدامى رسميّت و مشروعيّت ندارد.كراراً امام مى فرمود:اگر حكومتى به اجازه و اذن ولىّ فقيه شكل نگيرد، طاغوت است.مفاد اين سخن اين است كه ما دو نوع حكومت بيشتر نداريم:يكى حكومت حق و ديگرى حكومت طاغوت. حكومت حق حكومتى است كه در رأس آن ولىّ فقيه است و او بر همه امور و مسائل حكومتى اشراف دارد و همه امور در پرتو اذن و اجازه او مشروعيّت مى يابند.اگر چنين نبود، حكومت باطل و طاغوت است و به فرموده قرآن: «...فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ» [1] [1]ـ يونس/ 32.