خطبه 015-در برگرداندن بيت المال - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خطبه 015-در برگرداندن بيت المال

اين خطبه با عبارت «و الله لو وجدته...» (به خدا سوگند اگر آن را بيابم...) شروع مى شود.

قطائع عبارت از زمينهاى متعلق به بيت المال است كه از آن خراج مى گيرند، امام مى تواند آن را به برخى از افراد رعيت واگذارد و معمولا خراج را از آن بر مى داشته و درصد اندكى به عوض خراج از آن مى گرفته اند. عثمان به گروه بسيارى از بنى اميه و ديگر ياران و دوستان خود قطائع فراوان از سرزمينهاى داراى خراج را به اين صورت واگذار كرد. البته عمر هم پيش از او قطائعى در اختيار افراد گذارد، ولى آنان كسانى بودند كه در جنگها زحمت فراوان كشيده و در جهاد به موفقيتهاى چشمگيرى دست يافته بودند و عمر در واقع آن را بهاى جانفشانى ايشان در راه فرمانبردارى از خداوند سبحان قرار داده و حال آنكه عثمان اين كار را دستاويز رعايت پيوند خويشاوندى و توجه و گرايش به ياران خويش مى كرد، بدون اينكه در جنگ متحمل رنج شده باشند يا كار چشمگيرى انجام داده باشند.

كلبى اين خطبه را با اسناد خود از ابوصالح، از ابن عباس روايت مى كند و مى گويد: به گفته ى ابن عباس كه خدايش از او خشنود باد، على عليه السلام در دومين روز خلافت خود در مدينه آن را ايراد فرمود و گفت: همانا هر قطيعه كه عثمان داده و آنچه كه از اموال خدا به ديگران بخشيده به بيت المال برگردانده خواهد شد و حق قديمى را چيزى باطل نمى كند (مشمول مرور زمان نمى شود) و اگر آن اموال را در حالى بيابم كه كابين زنان قرار داده اند و در سرزمينها پراكنده كرده اند به حال خودش بر خواهم گرداند...

كلبى در پى اين سخن مى گويد: آنگاه على عليه السلام فرمان داد همه ى سلاحهايى را كه در خانه ى عثمان پيدا شد، كه بر ضد مسلمانان از آن استفاده شده بود، بگيرند و در بيت المال نهند. همچنين مقرر فرمود شتران گزينه ى زكات را كه در خانه اش بود تصرف كنند و شمشير و زره او را هم بگيرند و مقرر فرمود هيچكس متعرض سلاحهايى كه در خانه ى عثمان بوده و بر ضد مسلمانان از آن استفاده نشده است نشود و از تصرف همه ى اموال شخصى عثمان كه در خانه اش و جاهاى ديگر است خوددارى شود. و دستور فرمود اموالى را كه عثمان به صورت پاداش و جايزه به ياران خود و هر كس ديگر داده است برگردانده شود. چون اين خبر به عمروبن عاص كه در ايله

[شهرى در منطقه ى فلسطين و كنار بحرالميت كه حاجيان شام و مصر و مغرب براى رسيدن به مكه از آن عبور مى كرده اند. مراجعه كنيد به يعقوبى، البلدان، ترجمه ى مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى، ص 119، چاپ بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ سوم 1365. م. از سرزمين شام بود رسيد، و عمروبن عاص هنگامى كه مردم بر عثمان شورش كردند به آنجا رفته و پناه برده بود، او براى معاويه نوشت هر چه بايد انجام دهى انجام بده كه پسر ابى طالب همه ى اموالى را كه دارى از تو جدا خواهد كرد، همانگونه كه پوست عصا و چوبدستى را مى كنند.
]

وليد بن عقبه

[درباره ى تباهى اين مرد كه در قرآن از او به صورت «فاسق» ياد شده است و به هنگام حكومت در كوفه كه از سوى برادرش عثمان حاكم بود بر اثر مستى نماز صبح را چهار ركعت گزارد و از علل اصلى شورش مردم بر عثمان هم شمرده مى شود، به عموم تفاسير قرآن ذيل آيه ى 5 سوره حجرات و به ابن اثير، اسدالغابه، ج 5 ص 91 مراجعه فرماييد. م. برادر مادرى عثمان در اين ابيات كه سروده است موضوع تصرف شتر گزينه و شمشير و سلاح عثمان از سوى على عليه السلام را متذكر شده است:
]

«اى بنى هاشم، اسلحه خواهرزاده ى خود را پس دهيد و آن را به تاراج مبريد كه تاراج آن روا نيست. اى بنى هاشم! چگونه ممكن است ميان ما دوستى و آرامش باشد و حال آنكه زره و شتران گزينه عثمان پيش على است! اى بنى هاشم، چگونه ممكن است از شما دوستى را پذيرفت و حال آنكه جامه ها و كالا و ابزار زندگى پسر اروى (عثمان) پيش شماست!

اى بنى هاشم، اگر آن را برنگردانيد، همانا در نظر ما قاتل عثمان و آن كس كه اموال او را از او سلب كرده يكسان است. اى بنى هاشم، ميان ما و شما با آنچه كه از شما سر زد همچون شكاف كوه است كه كسى نمى تواند آن را برهم آورد. برادرم را كشتيد كه به جاى او باشيد همانگونه كه روزى به كسرى ( خسرو) سرهنگانش خيانت ورزيدند.»

عبدالله بن ابى سفيان بن حارث بن عبدالمطلب ضمن ابياتى مفصل او را پاسخ داد كه از جمله اين است:

«شما شمشير خود را از ما مطالبه مكنيد كه شمشير شما تباه شده است و صاحبش آن را هنگام ترس و بيم كنار انداخته است. او را به خسرو تشبيه كرده بودى، آرى نظير او بود، سرشت و عقيده اش همچون خسرو بود.»

[اين ابيات در مروج الذهب مسعودى، ج 4، صفحات 286 و 287، چاپ باربيه دومينار، پاريس، با تفاوتهاى لفظى و اختلاف در ترتيب آمده است و نيز در اغانى ابوالفرج اصفهانى، ج 4، ص 174، ضمن روايت از محمد بن حبيب نه بيت آمده است و به كتاب الجمل شيخ مفيد، ص 112، چاپ نجف و ترجمه ى آن مراجعه فرماييد. م.
]

يعنى همانگونه كه خسرو كافر بود، عثمان هم كافر بوده است.

منصور دوانيقى هر گاه ابيات وليد را مى خواند مى گفت: خدا وليد را لعنت كناد! اوست كه با سرودن اين شعر ميان فرزندان عبدمناف تفرقه انداخت.

/ 314