نامه 034-به محمد بن ابى بكر - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نامه 034-به محمد بن ابى بكر

از نامه ى آن حضرت به محمد بن ابى بكر هنگامى كه از دلتنگى او به سبب عزل او از حكومت مصر با انتصاب اشتر آگاه شد، اشتر هم ضمن حركت خود به مصر پيش از رسيدن به آن شهر درگذشت.

[اين نامه را به نقل استاد سيد عبدالزهراء حسينى پيش از سيد رضى، ابوالحسن مدائنى و ابراهيم بن هلال ثقفى در الغارات و طبرى ضمن حوادث سال 38 و بلاذرى در انساب الاشراف ضمن شرح حال على عليه السلام آورده اند. م.
]

در اين نامه كه با عبارت «اما بعد، فقد بلغنى موجدتك من تسريح الاشتر الى عملك» «اما بعد، همانا خبر دلتنگى تو از فرستادن اشتر براى تصدى كار تو به من رسيد» شروع مى شود، ابن ابى الحديد نخست بحث زير را مطرح كرده است:

محمد بن ابى بكر و برخى از اخبار او

مادر محمد كه خدايش رحمت كناد، اسماء دختر عميس و از قبيله ى خثعم است. او خواهر ميمونه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خواهر لبابه مادر فضل و عبدالله و همسر عباس بن عبدالمطلب است. اسماء از زنانى است كه به حبشه هجرت كرده است و در آن هنگام همسر جعفر بن ابى طالب عليه السلام بود و براى او همان جا محمد و عبدالله و عون را آورد و سپس همراه جعفر به مدينه هجرت كرد و چون جعفر در جنگ موته شهيد شد، ابوبكر اسماء را به همسرى گرفت و اسماء براى او همين محمد بن ابى بكر را آورد. پس از مرگ ابوبكر، على عليه السلام اسماء را به همسرى گرفت و اسماء براى على عليه السلام يحيى را آورد و در اين موضوع هيچ خلافى نيست.

ابن عبدالبر در الاستيعاب مى گويد: ابن كلبى گفته است نام مادر عون پسر على عليه السلام اسماء بنت عميس بوده ولى هيچ كس جز او اين سخن را نگفته است.

و هم روايت شده است كه اسماء بنت عميس همسر حمزه بن عبدالمطلب هم بوده است و براى او دخترى به نام امه الله يا امامه آورده است. محمد بن ابى بكر از كسانى است كه به روزگار زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم متولد شده است. ابن عبدالبر در الاستيعاب مى گويد: محمد بن ابى بكر در سال حجه الوداع به آخر ذيقعده و هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آهنگ حج فرموده بود در ذوالحليفه متولد شد، عايشه او را محمد نام نهاد و پس از آنكه قاسم پسر محمد متولد شد به او كنيه ابوالقاسم داد و اصحاب پيامبر در اين كار مانعى نمى ديدند يعنى اينكه نام و كنيه رسول خدا را بر كسى نهند. محمد بن ابى بكر سپس در دامن على عليه السلام تربيت شد و در كنف حمايت او بود تا آنكه در مصر كشته شد. على عليه السلام بر او محبت مى كرد و او را مى ستود و برترى مى داد. محمد كه خدايش رحمت كناد اهل عبادت و اجتهاد بود و از كسانى است كه در محاصره عثمان دست داشت و چون پيش عثمان رفت، عثمان به او گفت: اگر پدرت تو را در اين حال مى ديد خوشحال نمى شد. محمد بيرون آمد و پس از او كس ديگرى وارد شد و عثمان را كشت و هم گفته شده است كه محمد به كسانى كه همراهش بودند، اشاره كرد و آنان او را كشتند.

ابن ابى الحديد سپس ديگر الفاظ و جملات نامه را توضيح داده و ضمن آن گفته است اگر بپرسى چه چيزى در دست على عليه السلام بوده است كه براى محمد بن ابى بكر بهتر و كم زحمت تر از حكومت مصر باشد كه او را بر آن بگمارد، مى گويم تمام مناطق اسلامى غير از شام در اختيار على عليه السلام بوده است و ممكن است على عليه السلام چنين تصميمى داشته است كه محمد را به حكومت يمن، خراسان، ارمينيه يا فارس بگمارد. سپس على عليه السلام در اين نامه شروع به ستودن مالك اشتر فرموده است و على عليه السلام سخت به او اعتماد داشته است، همان گونه كه اشتر هم به راستى دوستدار و فرمانبردار بوده است. پس از آن على عليه السلام براى اشتر دعا كرده است كه خداوند از او راضى باشد و من- ابن ابى الحديد- شك ندارم كه خداوند با اين دعاى على او را مى آمرزد و از گناهان اشتر در مى گذرد و او را به بهشت مى برد و در نظر من فرقى ميان دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و على عليه السلام نيست و خوشا به حال آن كس كه به چنين دعايى از على عليه السلام يا به كمتر از آن دست يابد.

/ 314