خطبه 073-هنگام بيعت شورا با عثمان - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 073-هنگام بيعت شورا با عثمان

از سخنان آن حضرت (ع) هنگامى كه آهنگ بيعت با عثمان كردند

(در اين سخنان اميرالمومنين عليه السلام كه خطاب به اهل شورى است هنگامى كه آهنگ بيعت با عثمان كردند و با عبارت «لقد علمتم انى احق بها من غيرى و والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمين...» (به خوبى مى دانيد كه من به خلافت از هر كس ديگرى غير از خودم سزاوارترم و به خدا سوگند، تا هنگامى كه امور مسلمانان سلامت بماند تسليم هستم...)

[بنا بر توضيح استاد سيد عبدالزهراء حسينى خطيب در مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 22، كلمه قصار شماره 21 هم دنباله همين خطبه است. م. شروع مى شود، ابن ابى الحديد ضمن توضيح پاره يى از لغات، مطالب زير را آورده است):
]

على عليه السلام به اهل شورى مى گويد: شما با آنكه مى دانيد من از هر كس ديگر جز خودم به خلافت سزاوارترم در عين حال از من عدول مى كنيد. سپس سوگند مى خورد كه هرگاه در تسليم شدن او و انصرافش از حق خودش سلامت امور مسلمانان باشد و جور و ستمى جز بر او روا ندارند تسليم خواهد بود. و اين سخن فقط از كسى همچون على عليه السلام است كه چون بداند يا گمان استوار داشته باشد به اينكه اگر جنگ و ستيز كند بر اسلام رخنه و سستى وارد مى شود آنرا انتخاب نمى كند. هر چند كه بايد حق را با منازعه طلب كرد و در عين حال اگر بداند يا گمان استوار داشته باشد كه در خوددارى از طلب حق خود فقط رخنه و سستى در حق او اعمال مى شود ولى اسلام از فتنه در امان مى ماند بر خود واجب مى بيند كه چشم پوشى كند و در ضايع شدن حق خود شكيبا باشد و دست نگهدارد تا اسلام از فتنه مصون بماند.

اگر (اعتراض كنى و) بگويى: چرا على عليه السلام در قبال معاويه و اصحاب جمل تسليم نشد و بر غصب حق خود چشم پوشى نكرد تا اسلام از فتنه مصون بماند؟ مى گويم جور و ستم اصحاب جمل و معاويه و مردم شام چنان نبود كه فقط مخصوص على عليه السلام باشد بلكه جور و ستم ايشان همه مسلمانان و اسلام را در بر گرفته بود و آنان در نظر على از كسانى نبودند كه براى رياست امت و كشيدن بار خلافت شايسته باشند و در واقع شرطى كه براى تسليم بودن خود فرموده بود كه «جور و ستم فقط نسبت به شخص من انجام شود» متحقق نبود.

و اين سخن على عليه السلام دلالت دارد بر آنكه او معتقد نبوده است كه خلافت عثمان متضمن جور و ستمى بر مسلمانان و اسلام است بلكه خصوصا متضمن جور و ستم بر او بوده است و در خلافت عثمان به طور خاص بر او ستم رفته است نه اينكه اصل آن فاسد و باطل بوده باشد و اين اعتقاد خالص اصحاب (معتزلى) ماست.

[بر خوانندگان گرامى روشن است كه جور و ستم عثمان تنها منحصر به اميرالمومنين على عليه السلام نبوده است. رفتار عثمان با بزرگان اصحاب پيامبر (ص) چون ابوذر و عمار و ابن مسعود چنان همراه با جور و ستم بوده كه پوشيده نيست. در مورد اموال و ستمى كه در تقسيم آن معمول داشته و بر بستگان خود بذل و بخششهاى آنچنانى مى كرده است در همين كتاب (شرح نهج البلاغه) مكرر در مكرر مورد بحث و بررسى قرار گرفته است و اين مختصر را گنجايش توضيح بيشتر نيست. م.
]

سخنى از على (ع) پيش از بيعت با عثمان

اما اينجا آنچه را كه از روايات استنباط مى شود كه على (ع) با اصحاب شورى درباره شمردن فضائل و خصائص خود كه با آنها از افراد شورى و ديگران متمايز بوده است تذكر داده است مى آوريم. مردم هم آنرا روايت كرده و سخن بسيار گفته اند ولى آنچه از نظر ما صحيح است كه با آن همه مطالب طولانى نبوده است ولى پس از اينكه عبدالرحمان بن عوف و حاضران با عثمان بيعت كردند و على عليه السلام از بيعت خوددارى فرمود چنين گفت: «همانا ما را حقى است كه اگر آنرا بدهند مى گيريم و اگر ندهند بر كپل شتران سوار مى شويم، هر چند اين شبروى به درازا كشد».

[كنايه از تحمل مشقت است. با سخنان ديگرى كه اهل تاريخ و سيره آنرا نقل كرده اند و ما برخى از آنرا در مباحث گذشته آورده ايم. سپس به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آيا ميان شما كسى غير از من هست كه پيامبر (ص) هنگام ايجاد عقد برادرى ميان مسلمانان، ميان او و خودش عقد برادرى بسته باشد؟ گفتند: نه. فرمود: آيا ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر براى او فرموده باشد: «هر كس من مولاى اويم اين مولاى اوست»؟ گفتند: نه. فرمود: آيا ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر (ص) به او فرموده باشد: «منزلت تو نسبت به من چون منزلت هارون نسبت به موسى است جز اينكه پيامبرى پس از من نيست»؟ گفتند: نه. فرمود: آيا كسى غير از من ميان شما هست كه براى ابلاغ سوره ى براءه (توبه) امين قرار گرفته باشد و پيامبر در مورد او فرموده باشد: اين سوره را كسى جز خودم يا مردى كه از خود من است نبايد ابلاغ كند؟ گفتند: نه. فرمود: آيا نمى دانيد كه اصحاب پيامبر (ص) مكرر در صحنه هاى جنگ گريختند و من هرگز نگريختم. گفتند:
]

آرى مى دانيم. فرمود: آيا مى دانيد كه من نخستين مسلمانم؟ گفتند: آرى مى دانيم. فرمود: كداميك از ما از لحاظ نسب به رسول خدا (ص) نزديك تريم؟ گفتند: تو. در اين هنگام عبدالرحمان بن عوف سخن على را بريد و گفت: اى على! مردم جز عثمان را نمى خواهند، تو راهى براى كشتن خود قرار مده. سپس عبدالرحمان به ابوطلحه گفت: عمر به تو چه فرمان داده است؟ گفت: فرمان داده است هر كس جماعت مسلمانان را پراكنده سازد بكشم. عبدالرحمان به على گفت: در اين صورت بيعت كن و در غير آن صورت راه مومنان را پيروى نكرده اى و ما آنچه را فرمان داده اند درباره تو اجرا مى كنيم. فرمود: «به خوبى مى دانيد كه من براى خلافت از هر كس غير از خودم شايسته تر و سزاوارترم و به خدا سوگند، تسليم مى شوم...» تا آخر فصل. آنگاه دست دراز كرد و بيعت فرمود.

/ 314