خطبه 217-نكوهش دنيا
از سخنان آن حضرت (ع)اين خطبه با اين عبارت آغاز مى شود: «دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه لاتدوم احوالها و لا يسلم نزالها...» (سرايى است آكنده و فروگرفته به بلا و معروف شده به غدر كه احوالش دائم نمى ماند و فروآمدگان در آن به سلامت نمى مانند» [متقى هندى در كنزالعمال ج 3، ص 511 از دينورى و ابن عساكر اين خطبه را آورده است. سبط ابن جوزى هم در تذكره الخواص، ص 122 اين خطبه را آورده است و مى گويد معروف به «بالغه» است. به مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 167 مراجعه شود. م.
](ابن ابى الحديد پس از معنى كردن برخى از مفردات و توضيح درباره برخى از اصطلاحات نمونه هايى از آثار و اشعارى را كه در نكوهش دنيا نقل شده آورده است و در مورد اشعار نخست چهارده بيت از ابونواس شاهد آورده است كه ترجمه يكى دو بيت آن اين چنين است).
«خداوند هر مسلمانى كه مرگ را ياد مى كند و پند مى گيرد و هر مومنى را كه از ياد مرگ مى ترسد و برحذر مى افتد رحمت فرمايد».
(سپس هفتاد بيت از سه قصيده شيواى سيد رضى را در مورد دنيا و دگرگونى حالات و زوال نعمتهاى آن شاهد آورده است كه ترجمه چند بيت از آن چنين است.)
«مگر نه اين است كه ما نشانه تيرهايى هستيم كه تيرتراشى كوشا همواره رها مى كند هرگاه تيرى از كنار ما مى گذرد شاد مى شويم و اگر تيرى به ما اصابت كند بيتابى مى كنيم...»
«پند گرفتن ما از روزگار چه اندك است و شيفتگى ما به آرزوها چه استوار و پابرجاست... صاحب كاخ سدير و حيره سپيد و صاحب ايوان كجايند؟ آن شمشيرهاى بران خاندان بدر و آن نيزه هاى استوار بنى ريان كجاست؟...»
مى گويم: اين نمونه كلام رسا و آزاده است و شگفتى نيست كه به هر حال اين شاخه هم از همان درخت و اين اخگر هم از آن كانون است.