خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ

از سخنان آن حضرت (ع) كه اشاره به پيشگويى ها و خونريزى هاى آينده است

(در اين خطبه كه با عبارت «يعطف الهوى على الهدى» (هواى نفس را به هدايت برمى گرداند) شروع مى شود، ابن ابى الحديد مى گويد:)

اين سخن، اشاره است به وجود امامى كه خداوند متعال او را در آخر الزمان خلق خواهد كرد و در اخبار و روايات به وجود او وعده داده شده است. معنى اين سخن آن است كه هواى نفس را سركوب مى كند و آن را از اراده خويش دور مى سازد و به هدايت عمل خواهد كرد و هدايت بر او چيره و آشكار خواهد بود و در جملات بعدى اين خطبه هم مى گويد: «احكامى را كه با راى و قياس و يا گمان غالب صادر شود مقهور و مغلوب مى سازد و به قرآن عمل مى كند آن هم به روزگارى كه مخالفان و ستيزه گران با آن امام، به هدايت عمل نكرده و فقط به هواى نفس عمل مى كنند و نه بر طبق قرآن بلكه فقط طبق راى خويش حكم مى كنند.»

(سپس مى فرمايد) «تا آنكه جنگى سخت برپا مى شود كه دندانهاى آسياى خود را براى شما آشكار خواهد ساخت» و اين كنايه از شدت جنگ است همچنان كه نقطه ى اوج خنده و دهان گشودن هنگامى است كه دندانهاى آسيا آشكار شود همچنين جملات بعد هم نمودارى از شدت جنگ است.

(ابن ابى الحديد سپس بحثى ادبى درباره اعتراض- آوردن جمله معترضه ميان كلام- مطرح كرده و در آن شواهد بسيارى از كلام الله مجيد و اشعار شاعران متقدم ارائه داده است و پس از آن ضمن شرح بقيه اين خطبه و از آنجا كه با عبارت «كانى به قد نعق بالشام» (گويى هم اكنون او را مى بينم كه در شام بانگ برداشته است) شروع مى شود مطالب زير را آورده است.)

اين موضوع خبر دادن از كار عبدالملك بن مروان

[برخى از شارحان نهج البلاغه، از جمله مرحوم ميرزا حبيب خويى، اين شخص را سفيانى مى دانند نه عبدالملك. م. و چگونگى ظهور او در شام و سپس پادشاهى او بر عراق و اشاره به كشته شدن بسيارى از اعراب است كه به روزگار حكومت عبدالرحمان بن اشعث و مصعب بن زبير روى داد. (پس از آن ضمن توضيح پاره يى از لغات و استعارات مى گويد:)
]

ممكن است اين اشكال به ذهن خواننده خطور كند كه چگونه على (ع) فرموده است تا عقلهاى پوشيده اعراب به ايشان برگردد و از اين جمله چنين فهميده مى شود كه اين كار بايد به روزگار پسر مروان باشد و حال آنكه ظاهرا چنين نبوده است و عبدالملك در حالى كه پادشاه بوده در گذشته است و پادشاهى او با برگشت عقلهاى پوشيده اعراب نابود نشده است.

مى گويم: چنين پاسخت مى دهم كه مدت پادشاهى فرزندان عبدالملك هم در واقع پادشاهى خود اوست و پادشاهى از فرزندان مروان زايل نشد تا آنكه خرد و عقل پوشيده عرب به خودش برگشت و منظور از عرب در اينجا بنى عباس و ديگر اعرابى است كه هنگام ظهور دولت آنان از ايشان پيروى كردند نظير: قحطبه بن- شبيب طائى و دو پسرش حميد و حسن و «بنى رزتنى»

[ظاهرا بنى رزتنى كه در متن آمده است صحيح نيست و صحيح آن بنى رزيق است كه در چاپ سنگى تهران همين گونه است، جز آنكه در جمهره انساب العرب ابن حزم، ص 356 و نهايه الارب فى معرفه انساب العرب قلقشندى، به صورت زريق يعنى تقديم زاى معجمه آمده است نه بدان گونه كه ابن ابى الحديد مى گويد. م. كه طاهر بن حسين و اسحاق بن ابراهيم مصعبى هم از ايشان اند و از قبيله خزاعه شمرده مى شوند و ديگر اعرابى كه پيرو بنى عباس بوده اند. در مورد ابومسلم هم گفته شده است كه اصل او از عرب است و همه اين اشخاص و پدرانشان در حكومت اموى و مروانى از افراد مقهور و مستضعف و ناتوان بودند و هيچ كس از ايشان قيامى نكرد و هيچ كس براى دسترسى به پادشاهى از جاى نجست تا آنكه خداوند متعال خرد و حميت و غيرت اين اعراب را به آنان ارزانى داشت و براى خاطر دين و نجات مسلمانان از ستم مروانيان قيام كردند و آن دولتى را كه خداوند ناخوش مى داشت و نابودى آن را مقدر فرموده بود از ميان برداشتند.
]

اميرالمومنين عليه السلام به مسلمانان فرمان مى دهد كه پس از نابود كردن آن دولت به قرآن و سنت و راه و رسمى كه بر راه پيامبر استوار است يعنى راه و رسم دوران حكومت خودش متعهد و ملتزم باشند، گويا از اين بيم داشته است كه اين خبر يعنى منقرض شدن حكومت ستمگر بنى مروان پس از بازگشت خرد و انديشه عرب را چنان معنى كنند كه بايد از حاكمان حكومت جديد پيروى كنند و آنچه انجام دهند پسنديده است. بدين سبب آنان را اين چنين سفارش مى كند و مى گويد: چون دولت مروانيان منقرض شد بايد بر كتاب و سنت و همين راه و رسمى كه من با آن از شما جدا مى شوم متعهد و پايبند باشيد.

/ 314