خطبه 179-در نكوهش يارانش - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 179-در نكوهش يارانش

از سخنان آن حضرت (ع) در نكوهش ياران خود

اين خطبه با اين عبارت «احمدالله على ما قضى من امر و قدر من فعل» (خداى را بر هر كار كه مقرر و هر فعلى كه مقدر فرمود ستايش مى كنم)

[اين خطبه را كه اميرالمومنين عليه السلام براى تشويق مردم به حركت به مصر و يارى دادن محمد بن ابى بكر ايراد فرموده است و نپذيرفته اند، ابراهيم بن هلال ثقفى (در گذشته به سال 283 هجرى) در الغارات، ج 1، ص 291 چاپ مرحوم محدث ارموى و طبرى در تاريخ طبرى، ج 6، ص 60 آورده اند. به حواشى مرحوم محدث ارموى در منبع مذكور و همچنين مصادر نهج البلاغه، ج 2، ص 439 و استناد نهج البلاغه (ترجمه) ص 69 مراجعه فرماييد. م. شروع مى شود و ضمن آن على عليه السلام خطاب به آنان مى گويد:
]

«شگفتا كه معاويه سفلگان و فرومايگان را بدون آنكه به آنان مستمرى و كمك هزينه اى بدهد فرامى خواند و از او پيروى مى كنند و من شما را كه بازمانده مردم و اسلام هستيد با پاره يى از مستمرى و كمك هزينه فرامى خوانم و از گرد من پراكنده مى شويد!».

ابن ابى الحديد مى گويد: اگر بگويى چگونه على عليه السلام فرموده است معاويه به سپاه خود چيزى نمى داده و آن حضرت به سپاهيان خود مستمرى مى داده است و حال آنكه مشهور آن است كه معاويه به ياران خود اموال فراوان مى بخشيده، در پاسخ مى گويم: معاويه به لشكريان خود چيزى به عنوان مستمرى و كمك هزينه نمى داده است بلكه به سالارهاى قبيله هاى يمنى و ساكنان شام اموال گران و فراوان مى بخشيده است و بدان وسيله آنان را به بردگى خويش در مى آورده است و آن سالارها پيروان خود را از ميان اعراب فرامى خوانده اند و آنان از سالارهاى خود اطاعت مى كرده اند. برخى از ايشان به سبب حميت و تعصب قبيله و برخى به پاس نعمتها و آشناييها از سالارها فرمان مى برده اند. گروهى هم به پندار ياوه خود به پاس دين و براى طلب خون عثمان از آنان اطاعت مى كردند و به اين پيروان هيچ چيز كم و بيشى از عطاهاى معاويه نمى رسيد.

اما اميرالمومنين عليه السلام ميان همه سالارها و پيروان اموالى به عنوان مستمرى تقسيم مى كرد و به همه مساوى مى پرداخت و براى هيچ شريفى افزون بر آن نمى پرداخت و به اين كار عقيده نداشت و بدين گونه كسانى كه از يارى دادن او خوددارى مى كردند بيشتر از كسانى بودند كه او را يارى مى دادند و فرمانش را به كار مى بستند! زيرا گروهى از ياران على (ع) كه در زمره سالارها و اشراف بودند از اينكه آن حضرت مستمرى را ميان آنان و پيروان ايشان و مردم عادى يكسان تقسيم مى كند در باطن دلگير بودند و نهانى از يارى دادن على (ع) جلوگيرى مى كردند هر چند تظاهر به يارى دادن او مى كردند. پيروان اين سالارها همين كه احساس مى كردند آنان تمايلى به يارى دادن ندارند از نصرت خوددارى مى كردند و بدين گونه على (ع) از مستمرى و حقوقى كه به افراد مى پرداخت بهره يى نمى برد زيرا امكان نداشت كه پيروان و افراد عادى در حالى كه سالارهاى ايشان از نصرت خوددارى مى كردند على (ع) را يارى دهند و بدين گونه آنچه به ايشان مى داد تباه مى شد.

اگر بگويى چه فرقى ميان معونه و عطاء است؟ مى گويم: پرداخت معونه- كمك هزينه- به سپاهيان مبلغى اندك بوده كه براى اصلاح و مرمت اسلحه و پرورش اسبها و مركوبها گاهى در اختيار آنان نهاده مى شده است و اين غير از عطاء است. عطاء چيزى معين بوده كه ماه به ماه پرداخت مى شده و مصرف آن براى تهيه خوراك و هزينه اهل و عيال و پرداخت وامها بوده است.

در پى همين سخنان است كه على عليه السلام مى گويد «شما هيچ سخن مرا نمى پذيريد، چه آن را بپسنديد و چه نپسنديد، گويى چاره يى جز مخالفت با آن نداريد.» سپس مى گويد بهترين چيزها در اين حال براى او رسيدن و ديدار مرگ است.

/ 314