نامه 039-به عمروعاص - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 039-به عمروعاص

از نامه ى آن حضرت است به عمروعاص

[به نقل خود ابن ابى الحديد اين نامه را نصر بن مزاحم در كتاب صفين با افزونى هايى نقل كرده است و به نقل استاد سيد عبدالزهراء حسينى خطيب سبط ابن جوزى در تذكره الخواص و طبرسى در احتجاج آن را آورده اند. م.
]

در اين نامه كه چنين آغاز مى شود: «فانك قد جعلت دينك تبعا لدنيا امرى ظاهر غيه»، «همانا كه تو دين خود را پيرو دنياى مردى قرار دادى كه گمراهيش آشكار است...» ابن ابى الحديد پيش از آنكه كلمات و جملات را شرح دهد چنين مى گويد:

آنچه كه على عليه السلام درباره ى معاويه و عمروعاص فرموده است، عين حق و حقيقت است و بغض و خشم على عليه السلام نسبت به آن دو موجب نشده است كه در نكوهش آنان مبالغه كند، آن چنان كه ديگر سخن آوران به هنگام هيجان و خشم مبالغه مى كنند و هر چه مى خواهند به زبان مى آورند. در نظر هيچ يك از خردمندان با انصاف در اين موضوع ترديد نيست كه عمروعاص دين خود را پيرو دنياى معاويه قرار داده است و عمرو با معاويه بيعت نكرد مگر طبق قرارى كه با تضمين نهاده بود و معاويه تعهد قطعى كرده بود كه حكومت مصر را در آينده به او خواهد سپرد. وانگهى اموال فراوان و زمينهاى حاصلخيز بسيار در حال به او واگذار كند و به دو پسر و غلامان عمروعاص چندان بدهد كه چشم ايشان را پر كند.

اما سخن على عليه السلام درباره ى معاويه كه فرموده است: «گمراهى او آشكار است»، هيچ شكى در آشكار بودن ستمگرى و گمراهى او نيست و هر ستمگرى گمراه است. و اينكه فرموده است: «پرده دريده است»، همچنين بوده است كه او بسيار سبكى مى كرده و همنشينان ياوه گو و افسانه سرا داشته است و معاويه هيچ گاه موقر نبوده است و قانون رياست را رعايت نمى كرده است مگر وقتى كه به جنگ اميرالمومنين على آمد، آن هم براى آنكه نيازمند به رعايت ناموس دين و آرامش و وقار بوده است. وگرنه در روزگار عثمان بسيار پرده درى كرد و موسوم به انجام دادن هر زشتى بود. به روزگار عمر از بيم او اندكى خوددارى مى كرد و همان روزگار هم جامه هاى ابريشمى و ديبا مى پوشيد و در جامهاى زرين و سيمين مى آشاميد و سوار بر مركبهايى مى شد كه زين آراسته به سيم و زر داشت و جلهاى ديبا و پارچه هاى ابريشمى رنگارنگ بر آنها مى نهاد، در آن روزگار جوان بود و جوانى مى كرد و مستى جوانى و حكومت و قدرت در او جمع بود، مردم در كتابهاى سيره نقل كرده اند كه او به روزگار حكومت عثمان در شام باده نوشى مى كرده است، ولى پس از رحلت اميرالمومنين على عليه السلام و استقرار حكومت براى او، مساله مورد اختلاف است. گفته شده است پوشيده باده نوشى مى كرده است و هم گفته شده است كه ديگر باده نوشى نكرده است، ولى در اينكه موسيقى گوش مى داده و طرب و شادى مى كرده است و در آن باره اموال و صله ها مى پرداخته است، هيچ شكى و اختلافى نيست.

ابوالفرج اصفهانى روايت مى كند كه در يكى از سفرهاى معاويه به مدينه به روزگار حكومتش عمروعاص به او گفت: برخيز بر در خانه ى اين مردى كه شرفش نابود شده است و پرده اش دريده شده است، يعنى عبدالله بن جعفر برويم و بايستيم و به آواز خواندن كنيزكانش گوش دهيم. آن دو شبانه برخاستند و در حالى كه وردان غلام عمروعاص همراهشان بود بر در خانه ى عبدالله بن جعفر ايستادند و به آواز گوش دادند. عبدالله كه وجود آن دو را احساس كرده بود در را گشود و معاويه را سوگند داد كه وارد خانه شود. معاويه وارد شد و بر سرير عبدالله نشست، عبدالله براى او دعا كرد و خوراكى اندك براى او آورد و معاويه خورد. چون انس گرفتند، عبدالله گفت: اى اميرالمومنين آيا به كنيزكان خودت اجازه مى فرمايى كه ترانه خود را بخوانند كه تو با آمدن خود آن را قطع كردى. گفت: آرى حتما بخوانند. كنيزكان صداى خود را بلند كردند و معاويه نخست اندك اندك جنبشى داشت تا آنكه ناگاه با پاى خود روى سرير ضرب شديدى گرفت. عمرو عاص گفت: اى مرد برخيز كه اين مردى كه براى نكوهش و اظهار شگفتى از وضع او آمدى از تو نكو حال تر است. معاويه گفت: آرام باش كه بزرگوار همواره خوش است.

/ 314