خطبه 167-پس از بيعت با حضرت - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 167-پس از بيعت با حضرت

از سخنان على عليه السلام پس از اينكه به خلافت با او بيعت شد و گروهى از صحابه به او گفتند: مناسب و شايسته است گروهى كه مردم را براى كشتن عثمان جمع كردند عقوبت فرمايى و در پاسخ ايشان چنين فرمود:

[طبرى اين خطبه را در، تاريخ، ج 5، ص 157 ضمن وقايع سال 35 آورده است. م.
]

«يا اخوتاه انى لست اجهل ما تعلمون ولكن كيف لى بقوه» (اى برادران من، چنان نيستم كه آنچه را شما مى دانيد ندانم ولى چگونه مرا توان و ياراى آن است...)

مى گويم: بدان كه اين سخن دلالت بر آن دارد كه در نفس على عليه السلام چنين بوده است تا محاصره كنندگان عثمان را عقوبت و كشندگان او را قصاص فرمايد، البته به شرطى كه كسى از آنان كه به كشتن او مباشرت داشته اند زنده باقى مانده باشد. و به همين جهت فرموده است «چنين نيست كه آنچه را شما مى دانيد من ندانم» و اعتراف كرده است كه او هم به وجوب آن دانا است و متعذر شده است كه آن چنان تمكن و قدرتى ندارد و درست هم فرموده است، زيرا بيشتر مردم مدينه در آن كار شركت داشتند و از مردم مصر و كوفه گروهى بزرگ از سرزمينهاى خود آمده بودند و راههاى بسيار دور را به آن منظور پيموده بودند و گروهى از اعراب سبك سر صحرا نشين هم به آنان پيوسته بودند و همچنان كه على (ع) گفته است كارى چون كارهاى جاهلى بود و اگر موضوع آرامى را دوباره برمى انگيخت مردم اختلاف پيدا مى كردند و مضطرب مى شدند.

گروهى مى گويند على (ع) درست رفتار كرده است و گروهى مى گويند خطا كرده است و گروهى هم در اين مورد متوقف اند و به صواب و خطاى آن حكم نمى كنند.

اگر على (ع) شروع به عقوبت مردم و گرفتن ايشان مى كرد در امان نبود كه فتنه يى ديگر و بزرگتر از فتنه نخست پديد آيد و از لحاظ تدبير و آنچه كه شرع و عقل بر آن مقتضى است خوددارى از عقوبت تا آرام گرفتن فتنه و پراكنده شدن مردم و برگشتن هر قوم به سرزمين خودشان است. وانگهى على عليه السلام در آن موضوع تامل مى فرمود تا معاويه و ديگران به اطاعت او درآيند و پسران عثمان پيش او حاضر شوند و خون پدر خويش را مطالبه كنند و گروهى را مشخص كنند و بگويند چه كسانى عهده دار كشتن و چه كسانى عهده دار محاصره و چه كسانى عهده دار بالا رفتن از ديوار بوده اند، همان گونه كه به طور معمول دادخواهان در حضور امام و قاضى دادخواهى مى كنند و در آن هنگام امكان عمل كردن به حكم خداوند متعال فراهم مى بود. و كار بدين گونه انجام نپذيرفت، بلكه معاويه و مردم شام از فرمان او سرپيچى كردند، وارثان عثمان هم به او پناهنده شدند و از حوزه حكومت اميرالمومنين جدا شدند و قصاص را نه از راه شرع بلكه آن را از راه زور مطالبه كردند و معاويه هم آن را همراه با تعصب دوره جاهلى قرار داد و هيچ يك از ايشان از راه درست وارد نشدند. در همان حال يا پيش از آن موضوع طلحه و زبير و پيمان شكنى آن دو در مورد بيعت و غارت كردن آن دو اموال مسلمانان را در بصره و كشتن آن دو اشخاص صالح آن شهر را پيش آمد و كارهايى صورت گرفت كه همه آن امور امام (ع) را از اينكه قصاص را انجام دهد بازداشت و اعتماد لازم فراهم نشد و حال آنكه اگر كار بر قاعده درستى استوار مى شد و با آرامش و پذيرفتن اصل حكومت در طلب خونخواهى برمى آمدند، اصلاح مى شد (همان گونه كه) اميرالمومنين عليه السلام به معاويه فرمود «اما اين كه تو قاتلان عثمان را مطالبه مى كنى نخست در اطاعت من در آى و سپس درباره آن قوم پيش من محاكمه طرح كن تا من تو و ايشان را به آنچه كتاب خدا و سنت رسول خدا حكم مى كند درآورم».

ياران معتزلى ما كه خدايشان رحمت كند! گفته اند كه اين پيشنهاد و گفتار على عليه السلام عين حق و صواب محض است زيرا لازم است نخست مردم به اطاعت امام درآيند و پيش او محاكمه برند، اگر بر حق حكم كند امامت او پابرجا باقى مى ماند و اگر به ستم حكم كند حكومت او در هم مى شكند و خلع او لازم مى شود.

اگر بگويى معنى اين گفتار على چيست كه فرموده است «و اين كار را با مدارا تا آنجا كه ممكن باشد اصلاح مى كنم و چون چاره نيابم آخرين دوا داغ كردن است»

[ضرب المثل است. م. مى گويم: معناى اين سخن آن نيست كه از عقوبت قاتلان عثمان تا آنجا كه ممكن باشد خوددارى مى كنم و چون چاره يى نيابم آنان را عقوبت مى كنم، بلكه اين سخن را در آغاز حركت طلحه و زبير به بصره فرموده است، در همان حال گروهى به او پيشنهاد كردند تا كسانى كه مردم را بر عثمان شورانده اند عقوبت فرمايد، على عليه السلام نخست همان عذرى را كه طرح فرموده است آورد و سپس گفت: من از جنگ با اين پيمان گسلان كه بيعت را درهم شكسته اند تا آنجا كه برايم ممكن باشد خويشتندارى مى كنم و با پيام دادن و ترساندن ايشان و كوشش در برگرداندن ايشان به اطاعت با بيم و اميد درنگ مى كنم و اگر چاره يى از جنگ نيابم آخرين دارو داغ كردن (جنگ) است ]

[ضرب المثل است. م. كه آخرين اقدام است كه چاره ى كار عاصيان است.
]

/ 314