خطبه 212-تلاوت الهيكم التكاثر - شرح نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح نهج البلاغه - نسخه متنی

ابن ابی الحدید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 212-تلاوت الهيكم التكاثر

از سخنان آن حضرت (ع) پس از تلاوت آيه مباركه «الهاكم التكاثر حتى زرتم المقابر»

[آيات اول و دوم سوره يكصد و دوم. اين خطبه را على بن محمد بن شاكر ليثى در كتاب عيون الحكم و المواعظ آورده است. براى اطلاع بيشتر در اين مورد به مصادر نهج البلاغه و اسانيده ج 3، ص 145، مراجعه فرماييد. م.
]

اين خطبه با عبارت «ياله مراما ما ابعده و زورا ما اغفله» شروع مى شود.

[ابن ابى الحديد در آغاز شرح اين خطبه برخى لغات و اصطلاحات را توضيح داده و به اختلاف مفسران در تاويل اين دو آيه اشاره كرده است. م.
]

در اينجا (ابن ابى الحديد) اين مثل را به خاطر مى آورد كه مى گويد «اى شتر مرغ يا درست پرواز كن يا بال مگشا»، و به راستى هر كس مى خواهد مردم را موعظه كند و بترساند و سنگ خاراى دل را جلا دهد و فروكوبد و بى ارزشى دنيا و تصرف آن را نسبت به اهل خود بيان كند اين چنين موعظه با اين كلمات رسا بياورد و گرنه سكوت كند كه سكوت و خوددارى از سخن پوشاننده عيب است و خاموشى بهتر از منطقى است كه گوينده اش را رسوا سازد. و هر كس به اين فصل بنگرد مى فهمد معاويه راست گفته كه درباره على عليه السلام اظهار داشته است «به خدا سوگند هيچ كس جز او فصاحت را براى قريش پايه ننهاده است». سزاوار است همه فصيحان عرب در انجمنى گرد آيند و اين خطبه براى آنان خوانده شود و همگان براى اين سخنان سجده كنند همان گونه كه شعرا براى شعر عدى بن رقاع

[از شاعران قرن اول هجرى (درگذشته حدود 95 هجرى) و از ويژگان وليد بن عبدالملك است. براى اطلاع از شرح حال و شعر او، به الشعر و الشعراء ص 515، چاپ 1969 م، بيروت مراجعه فرماييد. م. كه در وصف آهويى سروده است سجده كردند و چون به آنان اعتراض شد كه چرا سجده كرديد؟ گفتند: ما مواضع سجده براى شعر را مى شناسيم همانگونه كه شما مواضع سجده را در آيات قرآنى مى دانيد.
]

من سخت درشگفتم از بزرگمردى كه در مورد جنگ چنان خطبه ايراد مى كند كه دلالت بر آن دارد كه سرشت او در شجاعت چون طبيعت شيران و پلنگان و ديگر جانوران شكارى است و در همان مقام چون مى خواهد موعظه فرمايد سخنى مى آورد كه دليل بر آن است كه سرشت او همچون راهبان گليم پوش است گوشت نمى خورند تا چه رسد به اينكه خونى بريزند. اين بزرگمرد گاه به صورت بسطام بن قيس شيبانى و عتيبه بن حارث يربوعى و عامر بن طفيل عامرى است

[از دليران نام آور عربند. م. و گاه به صورت سقراط دانشمند بزرگ يونانى و يوحناى معمدان اسرائيلى و مسيح بن مريم الهى است.
]

سوگند مى خورم به آن كه همگان به او سوگند مى خورند كه من از پنجاه سال پيش تاكنون بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده ام و هيچ بار آن را نخوانده ام مگر آنكه در جان من بيم و خوف و موعظه پديد آمده و در دلم هراس و بر اندامم لرزه افكنده است و هرگز در آن دقت نكردم مگر آنكه مردگان از خويشاوندان و نزديكانم را فراياد آوردم و دوستان درگذشته خود را به خاطر آوردم و چنين پنداشتم كه من خود همان كسى هستم كه على عليه السلام حال او را در اين خطبه توصيف فرموده است.

چه بسيار گويندگان و واعظان و فصيحان كه در اين معنى سخن گفته اند و چه بسيار كه بر گفته هاى آنان به طور مكرر آگاهى پيدا كرده و آن را خوانده ام و در هيچ كدام از آنها نظير اين تاثير را در نفس خود نديده ام. ممكن است اين موضوع به سبب عقيده من نسبت به گوينده اين سخن باشد و ممكن است بدان سبب باشد كه نيت گوينده شايسته و يقين او استوار و اخلاص او پاك و خالص است و ناچار تاثير گفتارش در نفوس بيشتر و نفوذ موعظه اش در دلها رساتر است.

[ابن ابى الحديد سپس به شرح و تفسير خود برمى گردد و دو فصل جداگانه هم مطرح مى سازد، نخست فصلى در مورد اشعار و حكاياتى كه درباره قبرها و مردگان سروده و گفته شده است و اين فصل را با ابياتى از مرثيه سيد رضى درباره ابواسحاق صابى و يكى ديگر از دوستانش شروع مى كند و سپس ابياتى از ابوالعلاء معرى و شاعران ديگر شاهد مى آورد كه همگى خواندنى و در خور كمال و تامل است آنگاه احاديثى از رسول خدا (ص) و اصحاب در همين مورد عرضه مى دارد. م.
]

پيامبر (ص) فرموده اند «گور منزل نخست از منزلهاى آخرت است، هر كس از آن رهايى يابد منازل پس از آن آسان است و هر كس از آن رهايى نيابد آنچه پس از آن است براى او بدتر است».

[او سپس فصل ديگرى را درباره اشعار و حكاياتى كه در وصف مرگ و احوال مردگان است مى آورد و بر همان شيوه اشعار و احاديثى را طرح مى كند. م.
]

در حديث آمده است كه پيامبر (ص) از كنار گورستانى عبور فرمود و با صداى بلند چنين گفت «اى ساكنان گورهاى وحشت افزا و جايگاههاى معطل، آيا شما را به آنچه پس از شما رخ داده است آگاه سازم! زنهاى شما ازدواج كردند و در خانه هايتان ديگران ساكن شدند و اموال شما تقسيم شد. اينك شما از آنچه بر سرتان آمد و ديديد خبر مى دهيد؟ آن گاه فرمود: اگر به آنان براى پاسخ دادن اجازه داده مى شد هر آينه در پاسخ مى گفتند: تقوى را بهترين توشه يافتيم».

حسن بصرى به مردى كه در حال جان دادن بود نگريست و گفت كارى كه پايانش بدين گونه باشد شايسته است (انسان) از آغاز در آن زهد پيشه كند و كارى كه آغازش بدين گونه باشد سزاوار است كه از انجام آن بهراسد.

عبده بن طبيب كه دزدى سياه چهره از دزدان قبيله بنى سعد بن زيد بن منات بن تيم است اشعارى سروده است كه براى من مايه شگفتى است.

[شرح حال مختصر و برخى از ابيات اين شاعر مسلمان (درگذشته حدود سال 25 هجرت) در كتب تذكره آمده است. به الاعلام ج 4، ص 322 مراجعه فرماييد. م.
]

«به خوبى مى دانم كه سرانجام كاخ من گودالى خاك آلود است كه چوبهاى به هم بسته (تابوت) مرا سوى آن مى برد. دختران و همسر و خويشاوندان نزديك من نخست بر من مى گريند و شيون مى كنند و سپس برمى خيزند و پراكنده مى شوند...».

[ابن ابى الحديد شرح اين خطبه را با ارائه ابياتى از دو قصيده استوار سيدرضى (ره) كه قصيده دوم را در رثاء مادرش سروده است به پايان برده است.
]

/ 314