خطبه 173-درباره طلحه
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است (درباره طلحه بن عبيدالله) به درستى كه بودم من و نترسانيدند مر(ا) به حرب، و نترسانيدند به ضرب و زدن، و من (هستم) بر آنچه (كه) وعده داد مرا پروردگار من از نصرت، به حق خدا! تعجيل نكرد طلحه وا پرداخته (از هر كار) براى طلب كردن به خون عثمان جز ترسيدن از آن كه مطالبت كنند از او به خون عثمان براى آنك او (بود) جاى گمان بردن و جاى تهمت به او. و نبود در قوم حريص(تر) از او بر قتل عثمان- و روايت كردند كه او منع كرد از دفن كردن او تا نه روز- پس خواست كه در غلط افكند بدانچه گرد كرد مردم را در قتل او، تا پوشيده شود كار، و واقع شود شك و گمان. به حق خدا كه نكرد طلحه در كار عثمان يكى از سه تا (كار را): اگر بود پسر عفان ظالم- چنان كه (گمان مى كرد)- به درستى كه بود سزاوار مر او را كه معاونت كند كشنده او را، و محاربت كند نصرت كننده او را. و اگر بود مظلوم، به درستى كه بود سزاوار مر او را كه باشد از باز دارندگان (مردم) از (كشتن او)، و (از) عذر گويندگان در (باره) او. و اگر بود (طلحه) در شك و گمان از (اين) دو خصلت به درستى كه بود سزاوار مر او را كه دور شود از او، و سوار شود به جانبى، و بگذارد مردمان را با او. پس (او) نكرد يكى كار از (اين) سه، و آمد به كارى كه نشناختند در او، و سلامت نبود جاى عذر آوردن او.