و از نامه هاى آن حضرت است، كه نوشت به بعضى از امراى لشكر خود، و آن عثمان بن حنيف است در بصره: پس اگر باز گرديد(ند دشمنان) وا سايه طاعت، پس آن است آنچه (كه من) دوست مى دارم، و اگر تمام شد كارهاى قوم (و منتهى شد) وا خلاف و نافرمانى، پس برخيز با آن كس كه فرمانبردارى كند تور(ا) وا آن كس كه نافرمانى كند تور(ا)، و يارى طلب به آن كس كه فرمانبردار باشد با تو از آن كس كه باز پس ايستد از تو، پس به درستى كه كراهت دارنده چيزى را جاى غايب بودن او بهتر باشد از حاضر بودن او، و نشستن او سودمندتر باشد از برخاستن او.
نامه 005-به اشعث بن قيس
و از نامه هاى آن حضرت- عليه السلام- است، وا اشعث پسر قيس و او عامل آذربيجان بود و به درستى كه عمل (و حكم رانى) تو نيست مر تو را خورشى، وليكن آن در گردن تو است امانت، و (از) تو نگاهبانى خواسته (شده) مر آن كس را كه (امير و) بالاى تو است، و نيست مر تو را كه (بى اذن والى) قيام كنى در كار رعيت. و در خطر مرو و عملى مكن كه در او خطر باشد الا به حجتى، و در دست تو مالى است از مال خداى عز و جل، پس تو از خازنان منى تا (آن) كه تسليم كنى آن را به من، و شايد كه من نباشم بدترين واليان تو مر تو را. و السلام.