و از سخنان آن حضرت- عليه السلام -است، وا اهل كوفه نزديك رفتن او از مدينه تا بصره: از بنده خدا على اميرمومنان وا اهل كوفه، يعنى مهتر جماعت اسلام، و كوهان عرب، يعنى اشراف عرب(اند)، پس از حمد خدا به درستى كه خبر مى دهم شما را از كار عثمان، تا كه باشد شنيدن آن همچو عيان او. به درستى كه مردمان عيب كردند بر او، پس بودم من مردى از مهاجران كه بسيار گردانيدم آشتى خواستن او را، و كم مى كردم سرزنش او را، و (حال اين كه) بود طلحه و زبير (كه) آسانترين رفتن ايشان در (قتل) او به شتاب بود، و نرم ترين راندن ايشان سخت بود. و بود از (جانب) عايشه در خون عثمان ناگاه خشمى، پس تقدير (و تعيين) كردند براى او گروهى پس كشتند او را، و بيعت كردند به من مردمان (در حالى كه) نه كراهت داشتگان (بودند) و نه جبر كردگان، بلكه به خوشى و اختيار (بود). و بدانيد به درستى كه سراى هجرت (يعنى مدينه) ور كند (و دور كرد) اهل (خود را)، و وا كندند (و دور شدند) از آن (اهل او)، و بجوشيد (همچون) جوشيدن ديگ، و برخاست فتنه بر ستون (دين)، پس بشتابيد وا امير شما، و پيشى گيريد جهاد دشمن شما اگر خواهد خدا.
نامه 002-قدردانى از اهل كوفه
و از نامه هاى آن حضرت- عليه السلام- است، به مردم كوفه بعد از فتح بصره: و جزا دهاد شما را خدا- كه از اهل شهر (كوفه ايد)- از (سوى) اهل بيت پيغمبر شما (به) خوبتر آنچه جزا دهد عمل كنندگان را به طاعت او (تعالى)، و شكر گويندگان مر نعمت او را، به درستى كه شنيديد شما (گفتار امير خود را) و فرمان برديد، و بخواندند شما را پس اجابت كرديد شما.