نامه 055-به معاويه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 055-به معاويه

و از نامه هاى آن حضرت- عليه السلام- است وا معاويه: (اما بعد از حمد خدا)، به درستى كه خدا- منزه (است او)- گردانيد دنيا را مر آنچه (كه) پس آن است (از آخرت)، و امتحان كرد در آن اهل دنيا را، تا بداند و بيازمايد (كه) كدام (يك) از ايشان نيكوتراند به عمل، و نيستيم ما كه براى دنيا بيافريدند ما را، و نه براى سعى در (طلب متاع) او فرمودند ما را، به درستى كه بنهادند ما را در او تا بيازمايند ما را در او. (و) به درستى كه بيازمودند مرا به تو و تو را بيازمودند به من، پس گردانيد يكى ما را حجتى بر ديگر(ى)، پس ور جستى تو بر طلب دنيا به تاويل قرآن، و طلب مى كنى تو مرا به آنچه خيانت نكر(د) دست من و نه زبان من (از قتل عثمان)، و باز بستى تو آن را تو و اهل شام به من، و جمع كرد و بر او ژوليد عالم شما جاهل شما (را)، و برخاسته شما و(ر) نشسته شما (را). پس بپرهيز از خدا در نفس خود، و منازعت كن با شيطان (در) كشيدن تو را (به گمراهى)، و باز گردان وا آخرت روى خود را، كه آن آخرت راه ما و راه تو است، و بپرهيز (از آن) كه برساند به تو خدا از (جانب) خود به دنيا كوبنده اى كه پسايد اصل را و قطع كند پس را. به درستى كه من سوگند مى خور
م (مر) تو را به خدا سوگند خوردنى نه دروغ، اگر جمع آورد مرا و تو را جمع كننده هاى قضا و قدرها، مفارقت نكنم پيش سراى تو تا كه حكم كند خدا ميان ما، و او بهترين حكم كنندگان است.

نامه 056-به شريح بن هانى

و از نامه هاى آن حضرت- عليه السلام است- كه وصيت كرد به آن شريح پسر هانى را، آن گاه كه گردانيد او را بر مقدمه (لشكر) خود وا شام: بپرهيز از خدا در هر شبانگاهى و صباح، و بترس بر نفس خود دنياى فريبنده را، و ايمن مباش او را در هر حال، و بدان به درستى كه تو اگر سر باز نزنى نفس خود را از بسيار(ى) از آنچه دوست دارى، (به جهت) ترسيدن (از چيزى كه) كراهت داشته (شده است از آن) كه بردارد تو (را) هواها وا بسيارى از مضرتها. پس باش مر نفس خود را باز دارنده (و) باز زننده، و (باش) مرور جستن خود را نزديك غضب و حميت، قهركننده (و) ذليل كننده.

/ 398