حکمت 279
(و) به درستى كه سوال كردند از قدر پس گفت: راهى است تاريك كه نرود كسى آن را، و دريائى است (با) جولاى قوى كه در نرود (كسى آن را)، و سر خدا است بر خود نبنديد علم آن را.حکمت 280
چون فرومايه كند خدا بنده اى را، حرام كند بر او علم را.حکمت 281
و گفت او- عليه السلام: بود مرا در آنچه بگذشت، برادرى در راه خدا، و بود (كه) بزرگ (مى داشت) او (را) در دو چشم من، خرد بود(ن) دنيا در هر دو چشم او، و بود بيرون شونده از غلبه شهوت خود، پس آرزو نكرد آنچه را كه نيافت، و بسيار نخورد چون بيافت. و بود بيشترين روزگار خود خاموش، پس اگر (سخن) گفتى در خشم آورد(ى) گويندگان را و سيرآب كرد(ى) تشنگان سوال كنندگان را، و بود متواضع (و) ضعيف شمرده، پس اگر (درآمدى وقت كارزار) پس او شيرى بود حمله برنده و مارى رودخانه، ظاهر نكرد حجتى تا كه آوردى حكم، و بود كه ملامت نكرد(ى) يكى را بر آنچه نيافت (عذر) در مانند آن تا كه بشنود عذر آوردن او (را)، و بود كه نناليد از دردى مگر نزديك نيك وا بودن آن، و بودى كه كردى آنچه گفتى، و نگفتى آنچه را كه نكردى. و بود چون غلبه كردندى بر سخن (او) غلبه نكرد(ند)ى بر خاموشى (او)، و بود بر آنچه (كه) بشنيدى حريص تر از آن كه سخن گويد، و بود كه چون ناگاه درآيد او را دو كار، نظر كند كه كدام يكى نزديكتر بودى به هواى نفس تا خلاف كند آن را. پس بر شما باد به اين خويها، پس ملازم داريد اين را و رغبت كنيد در آن، پس اگر نتوانيد (همه) اين را، بدانيد كه فراگرفتن اندك بهتر باشد از بگذاشتن بسيار.