(و) به درستى كه پس روى كرد (آن حضرت) جنازه اى (را)، پس بشنيد از مردى كه مى خنديد، (و) گفت او- عليه السلام: گوئى كه مرگ در دنيا بر غير ما تقدير كرد(ه)اند، و گوئى كه حق در دنيا بر غير ما واجب شد، و گوئى كه آنها كه بينيم ما از مردگان مسافرانند (كه) در زمان اندك به ما باز گردندگانند. جا دهيم ايشان را در گورهاى ايشان، و بخوريم ميراث ايشان را، و به درستى كه فراموش كرديم هر قضيه و حالتى (پنددهنده را)، و انداختند ما را به هر مصيبتى. خنك باد! مر آن كس را كه ذليل شود در نفس او به تواضع مر خدا را، و پاك باشد كسب (او)، و نيك باشد سر او، و خوب باشد خلق و خوى او، و نفقه كند زيادتى از مال خود، و نگهدارد زيادتى از زبان خود، و دور گذارد از مردمان بدى خود را، و فراخ فراگيرد او را سنت، و نسبت نكنند او را وا بدعت. (سيدرضى گويد): و از مردمان آن كس (است) كه نسبت كند اين سخن را وا رسول خدا صلعم.
حکمت 119
(و گفت او- عليه السلام): غيرت زن كافرى باشد، و غيرت مرد ايمان.
حکمت 120
هر آينه نسبت كنم اسلام را (به) نسبتى كه نسبت نكرد آن را هيچ يكى پيش از من. اسلام: او تسليم (و) گردن نهادن (است) مر امر خدا را، و گردن نهادن: او يقين است، و يقين: آن باور داشتن به خدا و رسول، و باور داشتن: او اقرار است، و اقرار: او اداء است، و اداء: او عمل است.