نامه 045-به عثمان بن حنيف - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 045-به عثمان بن حنيف

پس آن گاه كه بخواند زياد نامه او (را)، گفت: گواهى داد به آن (گفتار ابوسفيان) به حق خداوند كعبه، و هميشه در نفس او (بود) تا كه بخواند او را معاويه (برادر خويش). (سيد رضى مى فرمايد: گفتار آن حضرت عليه السلام): همچو در شونده باز داشته آن است كه ناگاه در رود در شراب تا بياشامد وا ايشان، و (حال آن كه) نباشد از ايشان، پس هميشه باشد دفع كرده (و) باز داشته. و نوط جنبانيده: آن (است) آنچه (كه) بياويزند به بار راكب از قدح يا كاسه چوبين يا آنچه ماننده باشد به آن، پس آن را جنباند هميشه چون برافژولد (سوار) پشت مركب او (را) و تعجيل كند رفتن او را. و از نامه هاى آن حضرت- عليه السلام- است، وا عثمان پسر حنيف انصارى، و او عامل او بود بر بصره، و به درستى كه خبر رسيد به او (عليه السلام) كه او را بخواندند وا مهمانى قومى از اهل بصره پس برفت به آن: اما بعد، اى پسر حنيف به درستى كه رسيد به من كه مردى از جوانان اهل بصره بخواند تو را وا مهمانى، پس شتاب كردى به آن، جويند (طعام خوش) براى تو به رنگهاى (مختلف)، و نقل كنند بر تو كاسه هاى بزرگ، و گمان نبردم كه تو اجابت كنى وا طعام قومى كه عيال مند ايشان رانده و جفا گفته (شده
) باشد، و توانگر ايشان خوانده بود. پس نظر كن به آنچه مى خايى آن را از اين خوردنى، پس آنچه مشتبه باشد بر تو دانستن آن پس از دهن بينداز، و آنچه يقين دانى خوبى وجه هاى (حليت) آن را پس بياب (و تناول كن) از او.

بدان به درستى كه امام شما پسنده شد از دنياى شما به دو كهنه جامه خود، (و از طعام خود به دو قرص نان)، بدان به درستى كه مر هر اقتدا كرده را پيشوائى است كه اقتدا كند به او، و روشن شود به نور علم او بدان و بدرستى (كه) نتوانيد شما بر اين (نوع كه من اكتفا كرده ام به آن)، وليكن يارى كنيد مرا به پرهيز كردن و كوشش كردن، و (به) پرهيز كردن و راستى، پس به حق خدا كه ننهادم گنج از دنياى شما زبر و ذخيره ننهادم از غنيمتها و مال بسيار، و ساخته نگردانيدم براى دو كهنه جامه خود (كهنه ديگر را).

/ 398