مثل دنيا چون مار است كه نرم بود بسودن او، و زهر هلاك كننده در اندورن او، ميل كند به او كار ناآزموده نادان، و پرهيز كند از او خداوند خرد و عاقل.
حکمت 116
و گفت او- عليه السلام- (و) به درستى كه پرسيدند او را از قريش: اما بنومخزوم ريحانه قريش اند، دوست دارى سخن مردان ايشان (را)، و نكاح (را) در زنان ايشان، و اما قبيله عبدشمس پس دور باشد آن را راى، و مانع ترين (مردمان) مر آنچه پس پشتهاى ايشان باشد از حرام. و (اما) قبائل ما پس بخشنده تر(يم) در آنچه در دستهاى ما باشد، و سخاوت كننده تر نزديك مرگ به نفسهاى ما، و ايشان بسيارتر(اند به حسب عدد)، و مكارتر(اند) و منكرتر، و ما فصيح تر(يم در سخن) و ناصح تر و خوب روتر.
حکمت 117
و گفت او- عليه السلام: دور است ميان دو عمل: عملى كه برود لذت او، و باقى ماند بزه او، و عملى كه برود رنج او، و باقى ماند مزد او.