خطبه 069-پس از ضربت خوردن
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است در سحرگاه روزى آنك بديد كردند در او غلبه كرد مرا چشم من در خواب و من نشسته بودم، پس ظاهر شد و ديدم در خواب رسول خدا (را)- صلعم- پس گفتم: اى رسول خدا! چه چيز است ديدم آنچه من از امت تو از كژى و خصومت و سختى؟ پس گفت رسول، عليه السلام: دعا كن برايشان، پس گفتم: بدل كناد خدا وا ايشان (كسانى كه) بهتر (باشد) مر از ايشان، و بدل كناد ايشان را به من بدتر از من. (گفت سيدرضى، خدايش رحمت كناد): و مى خواهد به اود: كژ شدن، و به لدد: خصومت كردن، و اين از فصيح ترين سخن است.خطبه 070-در نكوهش مردم عراق
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است در ذم اهل عراق پس از حمد و ثناى خدا، اى اهل عراق! به درستى كه شما چون زن باز داريد كه حامل شد، پس آنگاه كه تمام شد آبستنى بينداخت بچه (را)، و بمرد شوهر آن زن، و دراز شد بيوگى آن زن، و ميراث يافت از آن (زن) شوهر اجنبى. بدانيد و به خدا كه نيامدم به شما من به اختيار، وليكن آمدم به شما (به ناچار)، و به درستى كه رسيد به من كه شما مى گوئيد: كه على دروغ مى گويد. هلاك كناد شما را خدا! پس بر كه دروغ گويم من! اى بر خدا؟ پس من اول آن كسم كه ايمان آورد به او يا بر پيغمبر او (دروغ مى گويم)؟ پس من اول كسيم كه باور داشت و تصديق كرد او را. حقا و به حق خدا، وليكن آن گفتار(ى) است كه نمى شناسيد و دوريد از آن و نمى باشيد از اهل آن لازم گرداناد خدا ويل (را بر مادرش، آن كه تكذيب كرد مرا، مى پيمايم دانش و هدايت را) پيمودنى بى ثمر و بها گر بودى مرا او را باردانى، و هر آينه بدانيد خبر او را (- يعنى صدق گفتار مرا-) پس از هنگامى.خطبه 071-درود بر پيامبر
و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است بياموخت در آن مردمان را درود و صلوات بر پيغمبر- عليه السلام- (فرستادن را) اى بارخدا، (اى) گستراننده زمينها(ى) گسترانيد(ه)ها، و نگه دارنده آسمانهاى برداشته بى ستون، و آفريننده دلها بر (طريقه) آفرينش آن، خالى از بدبختى آن و نيك بختى آن. بگردان بزرگى هاى دورد تو، و افزايند(ه)هاى بركات تو، بر محمد كه بنده تو است و رسول تو، ختم كننده مر آنچه پيش بودند از پيغمبران، و فتح كننده مر آنچه بسته (شده) بود (از دين)، و آشكارا كننده دين حق به حق، و دفع كننده لشكرهاى باطل، و باطل كننده و شكننده حمله هاى گمراهان. چنانكه برداشت بارهاى رسالت (را) پس قوى گشت، استاده به امر تو، جد و شتاب كننده در خشنودى تو، نه باز استنده از قدمها، و نه سستى كننده در قصد و عزم. نگه دارنده مر وحى تو را (و) گوش فرا دارنده (آن)، نگه دارنده مر عهد تو را، گذرنده بود بر روان كردن فرمان تو، تا كه بيرون آورد پاره آتش (علم و حكمت) و بداد طالب را، و روشن كرد راه را براى رونده و پا كوبنده، و راه نمودند به او دلها را پس از در رفتن و شروع كردن (در) فتنه ها و گنا(هان). و بپاى داشت روشن كننده هاى علمها(ى راه نماينده به حق) و روشنيهاى حكمها، پس او امين تو (است) امين داشته، و خزينه(دار) علم تو (است) در (آنچه) خزينه نهاده(اى)، و گواه تو روز دين و جزا، و فرستاده تو به حق، و رسول تو واخلق. اى بار خداى! فراخ گردان براى او جاى فراخ شده در سايه تو و جزا ده زيادتى هاى خير و نيكوئى از فضل تو. اى بار خدا! بلند كن بر بناء بنا نهندگان بناء او را، و گرامى كن و كرامت ده نزديك خود منزل او را، و تمام كن براى او نور او را و مزد او را از بر انگيختن و فرستادن تو مر او را، فرا پذيرفته گواهى بر امت، پسنديده گفتار، خداوند سخن راست، و قطع كننده كارها به حكم ميان حق و باطل. اى بارخداى! جمع كن ميان ما و ميان او در خوشى عيش، و قرار نعمت، و آرزومند(يهاى) آرزوها، و مرادهاى خوش مزه ها، و خوشى راحت، و نهايت رسيدن آرامش، و تحفه هاى كرامت و بزرگى.