خطبه 181-توحيد الهى - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 181-توحيد الهى

و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است و روايت كرد(ه) اند از نوف بكالى- اسم موضعى است- گفت: خطبه كرد ما را به اين خطبه اميرمومنان- عليه السلام- به كوفه، و او استاده بود بر سنگى كه نصب كرده بود آن را جهده پسر هبيره مخزومى و بر او بود دراعه اى از پشم، و حمايل شمير او پوست درخت خرما، و در هر دو پاى او نعلين بود از پوست درخت خرما، و گوئى كه پيشانى او بود چون زانوى شتر، پس گفت عليه السلام: شكر و سپاس مر خدا را آنك به او است بازگشت خلق، و سرانجام هاى كار، و حمد گوئيم او را بر بزرگى نيكوئى او از اصول نعمتها، و روشنى دهنده حجت او، و افزاينده هاى فضل او و عطاء او، حمدى كه باشد براى حق او گزاردن، و مر شكر او را ادا كردن، (و) وا ثواب او نزديكى جوينده، و براى خوبى زيادتى نعمت (او) واجب داننده. و يارى خواهيم به او يارى خواستن اميد دارنده مر فضل او را، اميد دارنده براى نفع او، اعتماد كنند(ه) به دفع (كردن) او (مضرت و الم را)، مقر شونده مر او را به فضل، گردن نهنده مر او را به عمل و گفتار، و ايمان آوريم به او ايمان كسى كه اميد دارد (به) او (در حالى كه) يقين داننده (است ذات او را)، و باز گرد(د) به او (در وقتى
كه) ايمان آورنده (است به او)، و فروتنى كرد مر او را گردن نهنده، و اخلاص ويژه كرد مر او را يكى گوينده، و بزرگ داشت كرد او را به بزرگى ياد كرده، پناه دهد به او رغبت كنند(ه) كوشش نماينده. نزادند او را- منزه است او- تا باشد در عزت (والد خود) شركت كرده، و نزاد او تا باشد ميراث برنده از او (و هلاك شونده)، و پيش نبود او را وقتى و نه زمانى، و از يكديگر فا نگير(د) و درنيابد او را زيادتى و نقصانى، بلكه ظاهر شد مر عقلها را بدانچه نمود ما را از علامتها و نشانه هاى تدبير محكم كرده و استوار، و قضا و حكم محكم. پس از شواهد و نواظر خلق او خلق آسمانها (است كه) برجا بداشته و استوار كرده، بى ستونها، استاده بى تكيه گاه، بخواند ايشان را (به آن كه موجود شوند) پس اجابت كردند فرمان برندگان گردن نهندگان، غير با پس استندگان، و نه درنگ كنندگان. و اگر ن(بود) براى اقرار ايشان به پروردگارى (او)، و گردن نهادن ايشان به طاعتها، نگردانيدى ايشان را جايگاه به عرش خود، و نه جاى آرام مر فرشتگان خود را، و نه برجاى برشدن مر كلمه طيب و توحيد را، و عمل صالح از خلق او. بكرد ستارگان را نشانها كه راه يابد به آن متحير(ان) در اختلاف كردن شكافهاى كوههاى نو
احيها، باز نداشت روشنى نور آن (ستارگان را) سخت سياه شدن پرده شب تاريكى دهنده، و نتوانست پرده هاى سياهى تاريكيهاى شب كه رد كند آنچه عام است در آسمانها از درخشيدن نور قمر. پس پاك است و منزه آن كس كه پنهان نيست بر او سياهى اول تاريكى شب، و نه شبى ساكن در جايهاى زمينهاى در گو افتاده ها، و نه در زمين بلند و فراخ سياه ديده هاى به هم نزديك، و (پنهان نيست بر او) آنچه آواز كند بدو رعد در كناره هاى آسمان، و آنچه جدا شود از او برقهاى ميغ، و آنچه بيفتد از برگ درخت (كه جدا مى سازد) از جاى افتادن آن بادهاى سخت منازلهاى قمر و ريزان شدن باران. و داند جاى افتادن قطره باران و جاى قرار گرفتن آن، و جاى كشيدن مورچه و موضع كشيدن آن، و آنچه كافى باشد پشه را از قوت آن، و آنچه بردارد آن را ماده در شكم (خود).

/ 398