حکمت 359 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

عزیزالله جوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 359

اى مردمان! به درستى كه متاع دنيا حطامى است هلاك كنند(ه)، پس اجتناب كنيد از چراگاهى (كه) ور كندن او را بهر(ه)مندتر از آراميدن آن (است)، و اندكى روزى او پسنديده تر (است) از توانگرى او. حكم كردند بر بسيارى مال او به درويشى، و يارى دادند بر آن كس كه بى نياز شد از دنيا به راحت. هر كه عجب آورد او را زينت دنيا، در عقب دارد دو چشم او را نابينائى. و هر كه جامه اندرونى سازد حرص را به وى، پر كند (دنيا) ضمير و انديشه او را (به) اندوه(هائى كه) مر آن غموم را حركت و اضطرابى (است) بر ميان دل او، غمى كه مشغول سازد او را، و همى كه اندوهگن كند آن را. همچنين (غمى پس از غمى بر او وارد آيد) تا كه فراگيرد مجراى نفس او را، پس اندازند به قضاى خدا (در آن حال كه) بريده (گردد) دو رگ دل وى، آسان (است) بر خدا فناى او، و بر برادران انداختن او (به گور). به درستى كه نظر كند مومن وا دنيا به چشم عبرت گرفتن، و قوت فراگير از او به شكم بيچارگى، و بشنود حديث در او به گوش دشمن داشتن و عداوت. اگر گفتند (انسان را كه) توانگر شد، (بعد روز ديگر) گفتند (كه) درويش شد، و اگر شاد كنند او را به باقى ماندن (پس از آن) اندوهگن كنند او را به فنا،
اين است (حال دنيا)، و (حال آن كه) نيامده (است) به ايشان روزى (كه مردمان) در او نوميد شوند.

حکمت 360

و گفت- عليه السلام: به درستى كه خداى تعالى بنهاد ثواب را بر طاعت او، و عقوبت را بر نافرمانى او، براى وا راندن مر بندگان خود را از عقوبت خود، و جمع آوردن و راندن ايشان را وا بهشت و رحمت خود.

حکمت 361

و گفت- عليه السلام: آيد زمانى بر مردمان كه باقى نماند در او از قرآن مگر نشان او، و از اسلام مگر نام او. مسجدهاى ايشان آن روز عمارت كننده (و آباد است) از بناها، ويران شده (است) از راه راست (نمودن)، ساكنان آن و عمارت كنندگان آن بدترين اهل زمين باشد. از ايشان بيرون آيد فتنه و به ايشان پناه گيرد گناه، باز گردانند هر كه برميد از آن (فتنه) در آن، و برانند ايشان هر كه باز پس ايستاد از آن (فتنه) وا آن. گويد خداى تعالى: پس به خود سوگند مى خورم من هر آينه برانگيزم وا آن گروهان فتنه اى كه بگذارم حليم را در آن سرگشته، و به درستى بكرد (آن چنان)، و ما طلب اقاله مى كنيم از خد(ا به) سر در آمدگى غفلت را.

/ 398