و گفتند او را: صفت كن بر ما عاقل را، پس گفت: عاقل آن است كه بنهد چيزها را به جايهاى آن. گفتند: پس صفت كن بر ما جاهل را، گفت: به درستى كه صفت كردم. (سيدرضى گويد): يعنى به درستى كه جاهل آن است كه او ننهد چيزى را به جايهاى آن، پس بود ترك صفت جاهل صفت مر او را، چون (كه) باشد به خلاف صفت كردن عاقل.
حکمت 228
پس گفت او- عليه السلام: به حق خدا كه دنياى شما اين دنيا حقيرتر است در دو چشم من (از) استخوانى كه باشد او را اندك گوشت در دست جزام گرفته.
حکمت 229
و گفت- عليه السلام: به درستى كه گروهى پرستيده باشند خدا را به (جهت) رغبت (به ثواب) آن، (پس اين) پرستيدن بازرگانان باشد. و به درستى كه گروهى كه عبادت كنند خدا را (براى) ترسيدن از عقاب آن، پس آن عبادت بندگان باشد، (و) به درستى كه قومى عبادت كنند خدا را براى شكر، پس آن عبادت آزادمردان باشد.
حکمت 230
و گفت: زن بد است همه او، و بدتر آنچه در او است (آن است) كه ناچار باشد از آن.