خطبه 056-به ياران خود
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است مر اصحاب خود را بدان امر و شان، زود بود كه ظاهر شود بر شما را پس از من مردى فراخ ره گذر طعام و شراب، بزرگ شكم، بخورد آنچه بيابد، و طلب كند آنچه را نيابد، بكشيد او را- و (اگر چه) هرگز نكشيد او را. بدان كه او زود بود كه امر كند شما را به دشنام دادن من، و بيزار شدن از من اما دشنام دادن، دشنام دهيد مرا بدرستى كه آن مرا پاكى تن است، و شما را رستگارى است از كشتن، و اما بيزار شدن پس بيزار نشويد از من، بدرستى كه بزادند مرا بر مسلمانى، و سابق بودم بر ايمان و هجرت.خطبه 057-با خوارج
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است سخن گفت به اين خوارج را، (و) دعا است بر ايشان برساناد به شما بادى كه سنگ آرد، و باقى نماناد از شما گشن دهنده نخل و مصلحى، (اى سپس ايمان من) به خدا و جهاد كردن من با رسول خدا- صلعم- گواهى مى دهم بر نفس خود به كفر؟ بدرستى كه گمراه شدم آنگه، و نيستم من از راه راست يافتگان. پس باز گرديد (از) بدترين باز گشتن جاى، و باز گرديد بر اثر عقبها، بدان به درستى كه شما (را) زود بود كه فرا رسد بعد از من حقارت عام، و شمشير برنده، و روايتى و نشانى كه فرا گيرند آن را ظالمان در ميان شما سنتى و نهادى. (گفت سيدرضى، خدا از وى خشنود باد): گفتار او، عليه السلام: و باقى نماند از شما صلاح آورنده، روايت كرد(ه)اند (آبر را) بر سه وجه ها: يكى آن است كه باشد چنان كه ياد كرديم آن را به راء، از گفتار ايشان (است) كه: مردى آبر آنك گشن دهد نخل را، يعنى به صلاح آورد آن را. و روايت كرد(ه) اند: (آثر) برگزيننده، (كه) مى خواست بر او برگزيند حديث را اى حكايت كند و روايت كند آن را، و او صحيح ترين وجه ها است نزديك من، گويى كه او، عليه السلام، گفت: و باقى نما(ند) از شما خبر دهنده(اى). و روايت كردند: آبز به زاء عجمه كرده، و آن جهنده است، و هلاك كننده نيز گويند مر آن را آبز.