و از خطبه هاى آن حضرت- عليه السلام- است بفرستاد رسول خود را بدانچه خاص گردانيد به آن از وحى او- خدا- و گردانيد به ايشان حجتى مر او را بر خلق خود، تا واجب نشود حجت مر ايشان را به (سبب) ترك عذر آوردن وا ايشان، پس بخواند خلق را به زبان راستى وا راه حق. بدان به درستى كه خدا ظاهر كرد، و وا برد، و امتحان كرد خلق را ظاهر كردنى (در) افعال و احوال، نه آنك ندانست آنچه پنهان داشتند آن را از نگه داشته سرهاى ايشان، و پوشيده ضميرهاى ايشان وليكن تا بيازمايد ايشان را (كه) كدامين ايشان نيكوتر (است) به عمل، پس باشد ثوا(ب) جزاء (عمل ايشان)، و عقوبت يكسان. كجايند آنانكه دعوى كردند به درستى كه ايشان استوار شدگانند در علم جز ما، به دروغ و جور و حسد بر ما، كه رفيع گردانيد و برداشت ما را خدا و وضيع و زبون كرد ايشان را، و عطا داد ما را فضيلت و بازداشت از ايشان، و درآورد ما را در كرامت و برون برد ايشان را، به ما هادهند راه راست را، و به ما وابرند راه جهل و كورى را. بدان به درستى كه امامان از قريش(ند كه) در نشانده اند در اين شكم و قبيله از هاشم، صلاح نباشد امامت بر جز ايشان، و صلاح نباشد امارت از غير ايشان.بعضى ديگر از اين خطبه است اختيار كردند (بنى اميه) نفع دنيا را، و با پس داشتند نفع آخرت را، و بگذاشتند صافى و خالص را، و آشاميدند تيره و رنگ بگرديده و حرام را، گوئى كه نظر مى كنم وا فاسق ايشان يعنى معاويه و به درستى كه يار شد منكر را پس الفت گرفت او (را)، و انس گرفت به آن و موافقت كرد، تا سفيد شد بر او موى سر او، و رنگ فرا گرفت بدان (منكر) طبيعت او، پس رو آورد كف كننده همچو آشوب دريا باك ندارد آنچه غرق و هلاك كرد، يا همچو افتادن آتش در گياه خشك باك ندارد آنچه بسوزد. كجايند عاقلان در روشنى شونده به چراغها(ى) هدا و راه راست، و بينهاى نظر كننده وا نشانه هاى تقوا؟ كجايند دلهاى آنك ببخشيدند براى رضاى خدا، و ببستند آن را بر طاعت خدا؟ جمع شدند اهل دنيا بر حطام دنيا، و در رفتند بر حرام، و برداشتند به ايشان علم (و نشانه) بهشت و دوزخ را، پس بگردانيدند از بهشت رويهاى ايشان را، و رو فرا گردانيدند وا دوزخ به عملهاى ايشان، بخواند ايشان را پروردگار ايشان برميدند و پشت فرو كردند، و بخواند ايشان را شيطان پس اجابت كردند و رو با آن كردند.