مردمان در دنيا دو عامل باشند: (يكى) عمل كننده (است) در دنيا براى دنيا، به درستى كه مشغول گرداند او را دنياى او از آخرت او، بترسد بر آنچه باز گذارد وارثان را درويشى، و ايمن باشد به آن بر نفس خود، پس فانى شود عمر او در منفعت غير او. و عمل كننده اى كه عمل كند در دنيا مر آنچه پس آن باشد، پس آيد به او آنك مر او را (است) از دنيا بى عمل، پس جمع آورد دو نصيب و بهره را وا هم، و مالك شود هر دو سرا را همه، پس گردد روشناس نزديك خدا، سوال نكند از خدا حاجتى (و) چيزى كه باز دارد آن را.
حکمت 262
و روايت كردند، كه ذكر كردند نزديك عمر پسر خطاب در ايام (خلافت) او زيور كعبه (را) و بسيار گردانيدن زيور، پس گفتند گروهى: اگر فراگيرى آن (زيور) را پس ساز كنى به او لشكرهاى مسلمانان را باشد بزرگتر براى مزد، و چه كند كعبه به پيرايه و زيور؟ پس قصد كرد عمر به (فراگرفتن) آن، و سوال كرد از آن اميرمومنان را- عليه السلام، پس گفت امير- عليه السلام: به درستى كه قرآن را فروفرستاد بر پيغمبر- صلعم- و مالها به چهار قسمت گرداند: (يكى) مالهاى مسلمانان، پس قسمت كرد آن را ميان ميراث خوارگان در فرائض (ايشان)، و (ديگر) غنيمت، پس قسمت كرد آن را بر مستحقان او، و خمس، پس بنهاد آن را خدا آنجا كه بنهاد آن را، و صدقات، پس بگردانيد آن را خدا آنجا كه گردانيد آن را. و بود زيور كعبه آن روز در آن (كعبه)، پس بگذاشت (آن را) خدا بر حال او، و ترك نكرد آن را از (روى) فراموشى، و پنهان نماند بر او جايگاهى. پس قرار ده آن را آنجا كه قرار داد آن را خدا و رسول او. پس گفت مر او را (عمر): اگر نه تو بودى رسوا شدمى ما، و بگذاشت زيور را به حال خود.