همه (آنچه كه) اقتصار كرده (شده است) بر آن پسنده باشد.
حکمت 390
لازم باشد مرگ، و نه زبونى و عار، و قناعت و درويشى، و نه قربت به اغنيا. و هر كه ندهند او را نشسته، ندهند او را ايستاده. و روزگار دو روز است: روزى مر تو را است، و روزى بر تو، پس چون باشد مر تو را پس دنه گرفته مشو، و چون باشد بر تو پس صبر كن.
حکمت 393
موافقت (كردن با) مردمان در خلقهاى ايشان، ايمنى باشد از كينه هاى ايشان.
حکمت 394
و گفت- عليه السلام: مر بعضى (از) خطاب كننده او را- (و) به درستى كه سخن گفت (آن شخص) به سخنى (كه) خرد (مى)شمردند مانند آن را از گفتا(ر) مثل آن-: به درستى كه پريدى تو به اول پر كه برآيد مرغ را، و آوازى فحل كردى تو در حال بچگى.