و گفت- عليه السلام: بيچاره پسر آدم! پوشيده است اجل او، پوشيده (است) علتها، نگهداشته (شده است) عمل (او)، به درد آرد او را پشه اى، و بكشد او را (آب در) گلو گرفتن، و گندناك مى كند او را عرق.
حکمت 412
و روايت كرد(ه)اند كه او- عليه السلام- بود نشسته با ياران خود، آنگاه بگذشت به ايشان زنى خوبى، پس نظر كردند او را قوم به چشمهاى خويش، پس گفت- عليه السلام: به درستى كه بينائيهاى اين گشن ها نگرندگانند، (و) به درستى كه اين (نگريستن) سبب ها انگيختن (ايشان) است، (پس) چون نگرد و نظر كند يكى از شما وا زنى كه عجب و شگفت آرد او را بايد كه بسايد اهل خود را، (و) به درستى كه آن (اهل) زنى است چون (آن) زن. پس گفت مردى از خوارج: بكشاد و هلاك كنا(د) او را خدا (در حالت) كافرى، چه دانا است او! پس ور جستند قوم تا بكشند او را، و گفت او- عليه السلام: مدارا كنيد (و مهلت دهيد) او را كه (جزاى) دشنام به دشنام (است)، يا عفو (كردن) از گناه.-
حکمت 413
پسنده است از عقل تو آنچه (كه) روشن كند تو را راه بى راهى تو را از راه راست تو.