خطبه 014-در نكوهش مردم بصره
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است در مانند آن زمين شما نزديك شده به آب، دور شده از آسمان، سبك شد عقلهاى شما و بيخود شدند (حلمهاى شما)، و شما نشانه(ايد) مر (هر) تيراندازنده را، و خوردنى مر (هر) خورنده را، و كشته شيريد مر (هر) حمله كننده را.خطبه 015-در برگرداندن بيت المال
و از سخنان آن حضرت- عليه السلام- است در آنچه باز گردانيد او بر مسلمانان از قطيعه ها(يى) كه بنى اميه به اذن عثمان خاص (خود) كرده بودند به خداى كه اگر يافتمى من را بدرستى كه تزويج كردندى به آن قطايع زنان (را)، و مالك شدندى به آن كنيزكان را، هر آينه باز گرداندمى، پس بدرستى كه در عدل فراخ دستى است، و هر كه تنگ شد بر او عدل پس جور بر او تنگتر باشد.خطبه 016-به هنگام بيعت در مدينه
و از سخنان آن حضرت است آنگاه كه بيعت كردند به مدينه در ذمت من است به آنچه گويم من گرو كرده، و من بدان ضامنم، بدرستى كه هر كه ظاهر و روشن شده مر او را عبرت از آنچه ميان هر دو دست او است از عقوبتها، باز دارد او را پرهيزگارى از در شدن نفس در تهلكه و شبهات. بدان و بدرستى كه امتحان شما بدرستى كه باز گرديد چون صورت آن روز كه بفرستاد خدا پيغمبر خود را. و به حق آن كه بفرستاد او را بحق، هر آينه در حركت و وسوسه آرند (شما را) وسوسه كردنى، و هر آينه در غربال كنند و هلاك كنند (شما را) هلاك كردنى، و هر آينه بياميزند (شما را) چون آميختن ديگ در وقت جوشيد(ن). تا كه باز گردد فروترين شما به بالاترين شما، و بالاى شما به زير شما، و هر آينه پيشى گيرند پيشى گيرندگان (كه) بودند تقصير (مى)كردند، و هر آينه باز ايستند پيشى گيرندگان كه بودند پيشى مى گرفتند. و به خدا كه نپوشيدم نشانى و اثرى از حق، و دروغ نگفتم دروغ گفتنى، و بدرستى كه خبر دادند مرا به اين مقام و به اين روز. بدان و بدرستى كه گناه (چون) اسبانى باشد كه نتوان بر نشستن، كه برداشته شد بر آن اهل آن را، و كشيده شد لگامهاى آن را پس در آورد ايشان را در هلاكت. بدانو بدرستى كه پرهيزگارى پشتهاى رام است كه برداشتند بر آن اهل آن را، و بدادند ايشان را مهار آن را، پس وارد شدند ايشان در بهشت. تقوا كه حق است، خطايا و آن باطل است و هر يكى را سزاوار(ى) است، پس اگر بسيار گردد باطل (هر آينه) هميشه كرد(ه ا)ند باطل را. و اگر اندك شد حق بسا كه باز گردد و بسيار شو(د) حق كه دولت باز گردد، و اندك باشد آنچه پشت فرو كرد كه روى آورد. (گفت سيدرضى كه خدا از او خشنود باد): و مى گويم من بدرستى در اين سخن اندك از جايهاى نيكويى كردن (است)، آنچه نرسد به او جايهاى نيكو شمردن، و بدرستى كه بهره عجب از او بيشتر باشد. از بهره عجب به آن، و در او وا حال آن كه صفت كرديم ما زيادتها(يى) از فصاحت (است)، كه قيام ننمايد به آن زبان، و ديده نشود راه آن را آدميان، و نشناسد آنچه مى گويم او را مگر آن كسى كه نفع گرفته باشد در اين صناعت بحق و ميراث يافته باشد (به حق) و جارى شده باشد در آن بر اصلى، و در نيابد آن را مگر دانايان.و در بعضى از اين خطبه مى فرمايد مشغول كردند كسى را كه بهشت و دوزخ پيش او است، سعى كننده بشتاب نجات يافت، و جوينده درنگى كننده اميد داشت، و تقصير كننده در دوزخ در افتاد. جانب راست و چپ موضع گمراهى است، و راه ميانى آن جاده است كه بر آن است باقى كتاب و خبرهاى پيغمبرى، و آن جا است جاى روانى شريعت و با اوست باز گشت عاقبت. هلاك شد هر كه دعوى كرد، و بى بهره گشت آنك دروغ بست. هر كه آشكارا كند روى خود را براى حق هلاك شود نزد نادانان مردمان. و پسنده است مرد را نادانى كه نشناسد قدر خود را، هلاك نشد بر پرهيزگارى بيخ اصلى، و تشنه نشود بر تقوا كشت قومى، پس پنهان شويد به خانه هاى خود، و به صلاح آوريد حالى كه ميان شما است، و توبه از پيش شما است، و بايد كه حمد نگويد حمد گوينده اى جز پروردگار خود را، و ملامت نكند ملامت كننده اى مگر نفس خود را.